آمیگدالا و پردازش احساسات

آمیگدالا ناحیه‌ای از مغز است که در پردازش احساسات، به ویژه ترس، نقش دارد. با اینکه احساسات حقایق نیستند، اما یکی از راه‌هایی هستند که مغز ما را در برابر خطرات محافظت می‌کند و از اطرافمان آگاه می‌سازد. به عنوان مثال، احساس ترس و اضطراب برای هشدار دادن در مورد تهدیدات بالقوه وجود دارند.

از آنجا که احساسات ما اطلاعاتی درباره محیط پیرامونمان به ما می‌دهند، بر رفتار ما نیز تأثیر می‌گذارند. وقتی احساسات به عنوان یک هشدار از خطرات احتمالی عمل می‌کنند، ما می‌توانیم برای حفاظت از خودمان اقدام کنیم. اما احساسات همیشه اطلاعات دقیقی در مورد تهدیدات ارائه نمی‌دهند و ممکن است در مواقعی که در واقع ناامنی وجود ندارد، اضطراب و استرس ایجاد کنند.

نقش آمیگدالا در احساسات و رفتار

آمیگدالا در تنظیم اضطراب، پرخاشگری، واکنش‌های استرسی، حافظه‌های مرتبط با احساسات و شناخت اجتماعی نقش دارد. این ناحیه در فعال‌سازی پاسخ «مبارزه یا فرار» دخالت کرده و بر نحوه واکنش ما به موقعیت‌های خطرناک تأثیر می‌گذارد.

این پاسخ‌ها برای حفظ ایمنی ما مفید هستند، اما ممکن است فرایندهای اساسی تنظیم نشده و به یک واکنش بیش‌فعال تبدیل شوند. افرادی که آمیگدالای بیش‌فعال دارند، ممکن است این واکنش‌ها را حتی زمانی که در خطر نیستند، احساس کنند. این موضوع می‌تواند استرس‌زا و خسته‌کننده باشد.

از آنجا که آمیگدالا به حافظه‌های احساسی و همچنین احساسات فعلی مرتبط است، در خاطرات ساطع (فلش‌بلب) نیز دخالت دارد؛ یعنی حافظه‌های زنده و دقیقی از رویدادهای شگفت‌انگیز و احساسی یا لحظات تاریخی.

چگونه آمیگدالا آسیب می‌بیند؟

اگرچه جمجمه ما از مغز در برابر آسیب‌ها محافظت می‌کند، اما آمیگدالا از آسیب‌های داخلی و خارجی مصون نیست. دکتر لاخان می‌گوید: «آمیگدالا می‌تواند به واسطه سکته مغزی، عفونت‌هایی مانند ویروس هرپس سیمپلکس، بیماری‌های نورودژنتیو مثل آلزایمر و تومورهای مغزی آسیب ببیند.» همچنین ممکن است با یک ضربه مغزی یا آسیب مغزی شدید نیز دچار آسیب شود.

آسیب مغزی غیرقابل برگشت ممکن است، اما حتی اگر آمیگدالا آسیب ببیند، هنوز امکان بهبود وجود دارد، به ویژه با حمایت و درمان. دکتر لاخان افزوده است: «مغز ظرفیت شگفت‌انگیزی برای جبران و سازمان‌دهی مجدد به نام نور پلاستیسیته دارد.» نور پلاستیسیته به توانایی سیستم عصبی ما برای تنظیم و تغییر براساس آسیب یا نیاز اشاره دارد.

زمانی که آمیگدالا فعال می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟

آمیگدالا در پاسخ به تهدیدات محسوب شده تحریک می‌شود تا شما را امن نگه دارد و پاسخ‌های ترسی را فعال کند. دکتر لاخان می‌گوید: «زمانی که ما یک تهدید را درک می‌کنیم، آمیگدالا برای فعال‌سازی پاسخ استرس بدن ما – پاسخ مبارزه یا فرار – وارد عمل می‌شود.» این فرایند از طریق سیستم عصبی خودکار اتفاق می‌افتد و ضربان قلب، فشار خون، تنفس و سطح هوشیاری شما را افزایش می‌دهد.

با درگیر کردن سیستم عصبی خودکار، آمیگدالا شما را برای حفاظت از خود آماده می‌کند و این امکان را فراهم می‌کند که سریعاً به تهدیدی ادراک شده واکنش نشان دهید. به عنوان مثال، اگر حیوانی به شما حمله کند و شما نیاز به فرار داشته باشید، این واکنش می‌تواند انرژی و قدرت عضلانی را برای فرار فراهم کند. اگر نتوانید فرار کنید، این پاسخ منابع شما را به سمت مبارزه با تهدید هدایت می‌کند.

چگونه می‌توانیم آمیگدالای خود را آرام کنیم؟

خبر خوب این است که حتی اگر آمیگدالا در پاسخ به آسیب یا trauma بیش‌فعال شود، امکان معکوس کردن این اثرات وجود دارد. دکتر لاخان می‌گوید: «آمیگدالا می‌تواند آموزش ببیند.» در واقع، ما می‌توانیم ارتباط بین آمیگدالا و قشر پیشانی را تقویت کرده تا از شدت آن بکاهیم.

درمانی توسط یک متخصص بهداشت روان می‌تواند به درمان علائمی که ناشی از آمیگدالای بیش‌فعال است، کمک کند. اگر یک رویداد یا رویدادهای تراumatic باعث این واکنش شده‌اند، درمان‌های مبتنی بر trauma می‌تواند موثر باشد. همچنین، درمانگر شما می‌تواند به شما در توسعه مهارت‌ها و تکنیک‌هایی برای کاهش فعالیت آمیگدالای شما کمک کند، مانند تمرین‌های آرامش‌بخش که می‌تواند فعالیت سیستم عصبی خودکار را کاهش دهد.

دکتر لاخان نکات زیر را برای غیرفعال‌سازی آمیگدالا و فعال‌سازی مجدد قشر پیشانی ارائه می‌دهد:

  • تنفس عمیق: «تنفس آرام و عمیق از دیافراگم و تمرکز بر بازدم یک تکنیک عالی است.»
  • ورزش: «فعالیت‌های بدنی مانند پیاده‌روی، رقص یا یوگا می‌تواند به تنظیم آمیگدالا کمک کند.»
  • درمان شناختی رفتاری: «ساختاردهی شناختی می‌تواند الگوهای تفکری منفی یا فاجعه‌آمیز را با الگوهای مثبت و واقعی‌تر جایگزین کند.»

مقاله های شبیه به این مقاله

بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *