شرطی‌سازی‌عملی-تحلیل-رفتار

رفتارشناسی و شرطی‌سازی کنشی

همه‌ی ما در کارهایی شرکت می‌کنیم که می‌دونیم به نتایج خوب می‌رسن. همچنین، دوست داریم از کارهایی که می‌دونیم پیامدهای منفی دارن دوری کنیم. پس منطقیه که پاداش گرفتن برای یه کار، میل ما رو به انجامش زیاد می‌کنه و تنبیه، میل ما رو به انجامش کم می‌کنه. این نوع یادگیری رو یه روانشناس رفتاری به اسم B.F. Skinner، «شرطی‌سازی کنشی» نامید و می‌تونه تأثیر زیادی روی رفتار روزمره‌ی ما داشته باشه. شرطی‌سازی کنشی که بعضی وقتا بهش شرطی‌سازی ابزاری هم می‌گن، یه روش یادگیریه که از پاداش‌ها و تنبیه‌ها برای شکل دادن به رفتار استفاده می‌کنه. توی این فرآیند، یه ارتباط بین یه رفتار و پیامدهاش (چه مثبت و چه منفی) ایجاد می‌شه. مثلاً، وقتی موشای آزمایشگاهی یه اهرم رو وقتی چراغ سبز روشنه فشار می‌دن، یه قرص غذا به‌عنوان پاداش می‌گیرن. اما وقتی اهرم رو وقتی چراغ قرمز روشنه فشار می‌دن، یه شوک الکتریکی خفیف می‌گیرن. در نتیجه، یاد می‌گیرن که فقط وقتی چراغ سبز روشنه اهرم رو فشار بدن و از چراغ قرمز دوری کنن.

البته، شرطی‌سازی کنشی فقط توی محیط‌های آزمایشی و موقع آموزش حیوانات آزمایشگاهی اتفاق نمی‌افته. این فرآیند توی یادگیری روزمره هم نقش مهمی داره. تقویت و تنبیه توی محیط‌های طبیعی و همچنین توی محیط‌های ساختارمند مثل کلاس درس یا جلسات درمانی، دائماً اتفاق می‌افتن. برای اینکه بیشتر در مورد ریشه‌های شرطی‌سازی کنشی، نحوه‌ی عملکردش و مثال‌هایی از چگونگی استفاده ازش برای آموزش، تغییر و شکل دادن به رفتارهاتون بدونین، ادامه‌ی مطلب رو بخونید.

تاریخچه‌ی شرطی‌سازی کنشی

شرطی‌سازی کنشی اولین بار توسط یه رفتارگرای معروف به اسم B.F. Skinner توضیح داده شد، برای همین شاید بعضی وقتا بهش «شرطی‌سازی اسکینری» هم بگید. Skinner که یه رفتارگرا بود، معتقد بود برای توضیح رفتار نیازی نیست افکار و انگیزه‌های درونی رو بررسی کنیم. اون پیشنهاد داد که فقط باید به علت‌های خارجی و قابل مشاهده‌ی رفتار انسان توجه کنیم.

تأثیر واتسون

📢 اگر عاشق علم هستید و نمی‌خواهید هیچ مقاله‌ای را از دست بدهید…

به کانال تلگرام ما بپیوندید! تمامی مقالات جدید روزانه در آنجا منتشر می‌شوند.

📲 عضویت در کانال تلگرام
پاپ‌آپ اطلاعیه با اسکرول

توی نیمه‌ی اول قرن بیستم، رفتارگرایی به یه نیروی اصلی توی روانشناسی تبدیل شد. ایده‌های جان ب. واتسون توی اوایل این مکتب فکری غالب بود. واتسون روی اصول شرطی‌سازی کلاسیک تمرکز داشت و به‌طور معروف پیشنهاد داد می‌تونه هر کسی رو، بدون توجه به پیشینه‌اش، آموزش بده تا هر چیزی که می‌خواد بشه. رفتارشناس‌های اولیه به یادگیری تداعی‌ای علاقه داشتن، درحالی‌که Skinner بیشتر به این موضوع توجه داشت که پیامدهای کارهای آدما چه‌جوری روی رفتارشون تأثیر می‌ذاره. اون اصطلاح «عملگر» رو برای اشاره به هر «رفتار فعالی که روی محیط تأثیر می‌ذاره تا پیامدهایی ایجاد کنه» به کار برد. نظریه‌ی Skinner توضیح می‌ده که چه‌جوری ما یه مجموعه‌ای از رفتارهای یادگرفته‌شده رو که هر روز نشون می‌دیم، به دست میاریم.

تأثیر ثرندایک

نظریه‌ی Skinner خیلی تحت تأثیر کار روانشناس ادوارد ثرندایک بود که یه قانونی به نام «قانون اثر» پیشنهاد کرده بود. بر اساس این اصل، کارهایی که با نتایج خوب همراه هستن، بیشتر احتمال داره تکرار بشن و برعکس، کارهایی که با نتایج بد همراه هستن، کمتر احتمال داره تکرار بشن. شرطی‌سازی کنشی بر اساس یه پیش‌فرض نسبتاً ساده است: کارهایی که با تقویت همراه باشن، تقویت می‌شن و احتمال دوباره اتفاق افتادنشون توی آینده بیشتر می‌شه. مثلاً، اگه توی کلاس یه داستان خنده‌دار بگید و همه بخندن، احتمالاً توی آینده دوباره اون داستان رو می‌گید.

نحوه‌ی کارکرد شرطی‌سازی کنشی

اگه دستتون رو برای پرسیدن سؤال بالا ببرید و معلمتون از رفتار مودبانتون تعریف کنه، احتمالاً دفعه‌ی بعدی که سؤال یا نظری دارید، دوباره دستتون رو بالا می‌بَرین. چون این رفتار با تقویت یا نتیجه‌ی خوبی همراه بوده، اون عمل تقویت می‌شه. برعکس، کارهایی که منجر به تنبیه یا پیامدهای بد می‌شن، ضعیف می‌شن و احتمال دوباره اتفاق افتادنشون توی آینده کمتر می‌شه. اگه توی یه کلاس دیگه همون داستان رو بگید اما این‌بار هیچ‌کس نخنده، احتمالاً کمتر تمایل دارید که دوباره اون داستان رو بگید. اگه توی کلاس جواب رو با صدای بلند بگید و معلمتون سرزنشتون کنه، ممکنه کمتر تمایل داشته باشید که دوباره کلاس رو قطع کنید.

صحنه‌ای از کلاس درس که معلم از یک دانش‌آموز به خاطر بلند کردن دستش تقدیر می‌کند.
تشویق معلم یه لحظه‌ی مثبت توی یادگیریه.

رفتارهای پاسخ‌دهنده و عملگر

Skinner بین دو نوع رفتار تفاوت قائل شد. رفتارهای پاسخ‌دهنده، رفتارهایی هستن که به‌طور خودکار و واکنشی اتفاق می‌افتن، مثل عقب کشیدن دست از رو اجاق داغ یا تکون دادن پا وقتی دکتر به زانوتون می‌زنه. شما نیازی ندارید این رفتارها رو یاد بگیرید؛ اونا به‌سادگی به‌طور خودکار و غیرارادی اتفاق می‌افتن. از طرف دیگه، رفتارهای عملگر، رفتارهایی هستن که تحت کنترل آگاهانه‌ی ما قرار دارن. بعضی از اونا به‌طور خودجوش و بعضی دیگه به‌طور عمدی اتفاق می‌افتن، اما این پیامدهای این کارها هستن که بعدش تأثیر می‌ذارن که آیا اونا دوباره توی آینده اتفاق می‌افتن یا نه. کارهای ما روی محیط و پیامدهاش، بخش مهمی از فرآیند یادگیری رو تشکیل می‌دن. درحالی‌که شرطی‌سازی کلاسیک می‌تونه رفتارهای پاسخ‌دهنده رو توضیح بده، Skinner متوجه شد که نمی‌تونه خیلی از یادگیری‌ها رو توضیح بده. به‌همین‌دلیل، اون پیشنهاد داد که شرطی‌سازی کنشی اهمیت خیلی بیشتری داره.

اختراعات Skinner

Skinner توی دوران بچگیش دستگاه‌های مختلفی اختراع کرد و این مهارت‌ها رو توی مطالعاتش درباره‌ی شرطی‌سازی کنشی به کار گرفت. اون یه دستگاهی به اسم «اتاق شرطی‌سازی کنشی» اختراع کرد که امروزه بهش «جعبه‌ی اسکینر» می‌گن. این اتاق می‌تونست یه حیوان کوچیک، مثل موش یا کبوتر رو توی خودش جا بده. جعبه همچنین شامل یه میله یا کلید بود که حیوان می‌تونست اون رو فشار بده تا پاداش بگیره. برای پیگیری پاسخ‌ها، Skinner همچنین دستگاهی به اسم «ضبط‌کننده‌ی تجمعی» توسعه داد. این دستگاه پاسخ‌ها رو به‌صورت حرکتی رو به‌بالا از یه خط ثبت می‌کرد تا نرخ پاسخ‌ها با نگاه کردن به شیب خط قابل خوندن باشه.

اجزای شرطی‌سازی کنشی

چند تا مفهوم کلیدی توی شرطی‌سازی کنشی وجود داره. نوع تقویت یا تنبیه استفاده‌شده می‌تونه روی نحوه‌ی پاسخ‌دهی فرد و اثر شرطی‌سازی تأثیر بذاره. چهار نوع شرطی‌سازی کنشی وجود داره که می‌شه برای تغییر رفتار ازشون استفاده کرد: تقویت مثبت، تقویت منفی، تنبیه مثبت و تنبیه منفی.

تقویت توی شرطی‌سازی کنشی

تقویت به هر اتفاقی گفته می‌شه که رفتار رو تقویت یا زیاد می‌کنه.دو نوع تقویت‌کننده وجود داره. توی هر دو مورد تقویت، رفتار زیاد می‌شه.

تقویت مثبت

تقویت‌کننده‌های مثبت، اتفاق‌ها یا نتایج خوبی هستن که بعد از رفتار، ارائه می‌شن.

تصویری از B.F. Skinner در آزمایشگاه تاریخی در حال نشان دادن شرطی‌سازی عملی با یک موش در جعبه اسکینر.
B.F. Skinner، پدر شرطی‌سازی کنشی، داره آزمایش‌های مبتکرانه‌ی خودش رو انجام می‌ده.

تقویت مثبت و منفی توی یادگیری

توی موقعیت‌های تقویت مثبت، یه پاسخ یا رفتار با اضافه کردن تشویق یا پاداش مستقیم تقویت می‌شه. مثلاً، اگه توی محل کارتون عملکرد خوبی داشته باشید و مدیرتون بهتون پاداش بده، اون پاداش یه تقویت‌کننده‌ی مثبت هست.

تقویت منفی

تقویت‌کننده‌های منفی شامل حذف یه اتفاق یا نتیجه‌ی بد، بعد از بروز یه رفتار هستن. توی این شرایط، یه پاسخ با حذف چیزی که ناخوشایند حساب می‌شه، تقویت می‌شه. مثلاً، اگه بچه‌تون وسط یه رستوران شروع به داد زدن کنه و شما با دادن یه خوراکی بهش ساکتش کنید، کار شما منجر به حذف شرایط ناخوشایند می‌شه و رفتار شما (نه رفتار بچه) رو تقویت می‌کنه.

مجازات توی شرطی‌سازی کنشی

مجازات ارائه یه اتفاق یا نتیجه‌ی بده که باعث کم شدن رفتار دنبال‌کننده‌ی اون می‌شه. دو نوع مجازات وجود داره که توی هر دو مورد، رفتار کم می‌شه.

  • مجازات مثبت: مجازات مثبت که بعضی وقتا بهش مجازات از طریق افزودن می‌گن، یه اتفاق یا نتیجه‌ی بد رو برای ضعیف کردن پاسخ ایجاد می‌کنه. این اصطلاح به معنی «خوب» نیست، بلکه به این معنیه که یه چیزی به وضعیت اضافه می‌شه تا به‌عنوان یه مجازات عمل کنه. مثلاً، تنبیه بدنی به‌خاطر رفتار نادرست، یه نمونه از مجازات از طریق افزودن هست.
  • مجازات منفی: مجازات منفی که بهش مجازات از طریق حذف کردن هم می‌گن، وقتی اتفاق می‌افته که یه اتفاق یا نتیجه‌ی خوب، بعد از بروز یه رفتار حذف بشه. مثلاً، اگه به‌خاطر رفتار نادرست، بازی ویدیویی بچه‌تونو بگیرید، این یه نمونه از مجازات منفی هست.

خلاصه

پنج اصل شرطی‌سازی کنشی شامل تقویت مثبت، تقویت منفی، مجازات مثبت، مجازات منفی و انقراضه. انقراض وقتی اتفاق می‌افته که یه پاسخ دیگه تقویت یا مجازات نشه که می‌تونه منجر به کمرنگ شدن و ناپدید شدن رفتار بشه.

تصویری از تقویت مثبت و منفی، که در آن یک کودک به خاطر رفتار خوب پاداش می‌گیرد و نوجوانی به خاطر رفتار بد جریمه می‌شود.
مثال‌هایی از تقویت مثبت و منفی توی زندگی روزمره.

مجازات و تأثیرش روی رفتار

تقویت به‌طور کلی یه فرآیند ساده نیست و عامل‌های زیادی می‌تونن روی سرعت و کیفیت یادگیری تأثیر بذارن. Skinner فهمید که زمان و تعداد دفعات تقویت‌ها روی سرعت و قدرت یادگیری تأثیر داره. به عبارت دیگه، زمان و تعداد دفعات تقویت روی این تأثیر داره که چجوری رفتارهای جدید رو یاد می‌گیریم و رفتارهای قدیمی رو تغییر می‌دیم.

برنامه‌های تقویت توی شرطی‌سازی کنشی

Skinner چند نوع برنامه‌ی تقویت رو شناسایی کرد که روی فرآیند شرطی‌سازی کنشی تأثیر می‌ذاره:

  • تقویت مداوم: توی این نوع تقویت، هر بار که یه پاسخ اتفاق می‌افته، تقویت ارائه می‌شه. یادگیری نسبتاً سریع اتفاق می‌افته، اما نرخ پاسخ‌دهی نسبتاً پایینه. انقراض هم سریع بعد از متوقف شدن تقویت اتفاق میفته.
  • تقویت جزئی: بعد از ایجاد یه رفتار، معمولاً بهتره به یه برنامه‌ی تقویت جزئی برید. توی این نوع برنامه، رفتارها فقط بعضی وقتا تقویت می‌شن. این می‌تونه بر اساس تعداد پاسخ‌هایی باشه که اتفاق افتاده یا مدت زمانی که گذشته.
  • برنامه‌های نسبت ثابت: توی این نوع، پاسخ‌ها فقط بعد از یه تعداد مشخصی از پاسخ‌ها تقویت می‌شن که معمولاً منجر به نرخ پاسخ‌دهی نسبتاً ثابتی می‌شه.
  • برنامه‌های زمان ثابت: تقویت فقط بعد از گذشت یه بازه‌ی زمانی مشخص انجام می‌شه. نرخ پاسخ‌دهی نسبتاً ثابت می‌مونه و با نزدیک شدن به زمان تقویت زیاد می‌شه، اما بلافاصله بعد از ارائه‌ی تقویت کم می‌شه.
  • برنامه‌های نسبت متغیر: این نوع شامل تقویت رفتار بعد از تعداد متغیری از پاسخ‌هاست که منجر به نرخ پاسخ‌دهی بالا و نرخ انقراض کم می‌شه.
  • برنامه‌های زمان متغیر: این برنامه شامل ارائه‌ی تقویت بعد از گذشت یه مدت زمان متغیره که معمولاً منجر به نرخ پاسخ‌دهی سریع و نرخ انقراض کم می‌شه.

چه‌جوری برنامه‌های تقویت توی روانشناسی کار می‌کنن

چه بدونید و چه ندونید، شما از طریق شرطی‌سازی کنشی یه چیزی یاد گرفتید. شاید حتی خودتون بدون این‌که بفهمید، ازش استفاده کرده باشید. ما می‌تونیم مثال‌هایی از شرطی‌سازی کنشی رو دور و برمون پیدا کنیم. مثلاً، بچه‌ها برای گرفتن پاداش از والدین یا معلم‌هاشون، تکالیف رو انجام می‌دن یا کارمندا پروژه‌ها رو به اتمام می‌رسونن تا تشویق یا ترفیع بگیرن.

نمونه‌هایی از شرطی‌سازی کنشی

  • بعد از اجرای یه نمایش توی تئاتر محلی، شما از طرف تماشاگرا تشویق می‌شید. این کار به‌عنوان یه تقویت‌کننده‌ی مثبت عمل می‌کنه و شما رو به تلاش برای نقش‌های بیشتر تشویق می‌کنه.
  • شما سگتون رو با ارائه‌ی تشویق و نوازش سرش هر بار که رفتار درستی انجام می‌ده، آموزش می‌دید. این هم یه تقویت‌کننده‌ی مثبت است.
  • یه استاد به دانش‌آموزا می‌گه که اگه توی طول ترم حضور کامل داشته باشن، نیازی نیست توی امتحان نهایی شرکت کنن. با حذف یه محرک ناخوشایند (امتحان نهایی)، دانش‌آموزا به‌طور منفی تقویت می‌شن تا مرتب توی کلاس حاضر بشن.
  • اگه نتونید یه پروژه رو به‌موقع تحویل بدید، رئیستون عصبانی می‌شه و عملکرد شما رو جلوی همکاراتون مورد انتقاد قرار می‌ده. این کار به‌عنوان یه مجازات مثبت عمل می‌کنه و احتمالاً باعث می‌شه که شما توی آینده پروژه‌ها رو به‌موقع تحویل بدید.
  • یه دختر نوجوان اتاقش رو طبق خواسته‌ی والدینش تمیز نمی‌کنه، برای همین والدینش گوشی‌شو برای بقیه‌ی روز می‌گیرن. این یه نمونه از مجازات منفی هست که توی اون یه محرک مثبت حذف می‌شه.

نتیجه‌گیری

در حالی که رفتارگرایی شاید بخش زیادی از سلطه‌ی خودش رو توی اوایل قرن بیستم از دست داده باشه، شرطی‌سازی کنشی هنوز یه ابزار مهم و اغلب استفاده‌شده توی فرآیند یادگیری و تغییر رفتاره. بعضی وقتا، پیامدهای طبیعی منجر به تغییر توی رفتار ما می‌شه. توی موارد دیگه، پاداش‌ها و مجازات‌ها شاید به‌طور آگاهانه برای ایجاد تغییر اعمال بشن. شرطی‌سازی کنشی چیزیه که شاید بتونید به‌راحتی توی زندگیتون شناساییش کنید، چه توی رویکردتون به آموزش رفتار خوب به بچه‌هاتون و چه توی آموزش سگ خانوادگی. یادتون باشه که هر نوع یادگیری زمان می‌بره. نوع تقویت یا مجازاتی رو که شاید برای وضعیت خاص شما بهتر باشه، در نظر بگیرید و ارزیابی کنید که کدوم نوع برنامه‌ی تقویت شاید به بهترین نتایج منجر بشه.

مقاله های شبیه به این مقاله

بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *