احساس گناه و شرم از خود

بدترین حس دنیا : شرم از خود و عذاب وجدان از گناه

“عذاب وجدان همچون خوره ای روح انسان را از بین می برد.” _کارل گوستاو یونگ

گاهی کمی احساس شرمساری می تواند برای ما خوب باشد زیرا باعث میشود بیشتر به اعمال و کردار خود دقت کنیم ولی داشتن احساس گناه بیش از حد برای انسان مضر است. در واقع وقتی فردی بیش از حد درمورد بعضی چیزها مثل احساس گناه در مرگ عزیزان یا احساس گناه بعد طلاق یا احساس گناه در رابطه احساس گناه میکند ناخواسته در حال مجازات خویشتن است.

در کار هیپنوتراپی بعد از ساعتها کلنجار رفتن با افرادی که هر یک به نوعی مشکل عاطفی و احساسی داشتند  در آخر به این نتیجه رسیدم که همه احساسات ما خوب هستند. چون در واقع اونها ما را هدایت میکنند که انسان بهتری باشیم و برای جامعه خود بیشتر مفید باشیم. ولی نوع نگرش ما به احساساتمون بعضی مواقع برایمان مشکل ساز میشود.

مثلا دقت کنید که اگر احساس خشم نبود هیچ انقلابی شکل نمیگرفت و زورگویان تا آخر تاریخ به کار خود ادامه میدادند. ولی اگر خشم کنترل شده نباشد میتواند کلی خرابی به بار بیاورد.

در ادامه این مقاله در مورد احساس عذاب وجدان از گناه و  شرم بیشتر توضیح خواهم داد. و راه کارهایی را به شما میگویم که بتوانید این احساسات را بهتر شناسایی و کنترل کنید.

گناه در مقابل شرم

اصطلاحات “گناه” و “از خود شرم داشتن” اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند. این دو کلمه گرچه گاهی میتوانند به جای هم استفاده شوند اما در حقیقت با هم فرق می کنند.

تحقیقات نشان داده است که این احساسات در قسمت های مختلفی از مغز پردازش می شوند. حالا این دو حس دقیقا چه فرقی با هم دارند؟

با دقت در دو جمله ی زیر میتوانید متوجه تفاوت های آن دو بشوید:

  • “آیا من آن شخص را اذیت کردم؟” = احساس گناه
  • “چرا من آنقدر آدم بدی هستم؟” = احساس شرمساری

احساس گناه

احساس شرمساری یک احساس کلی است در حالی که عذاب وجدان از گناه به دلیل دقت در جزئیات به وجود می آید.

گاهی وقتی در رفتار و کردار خود ریز میشویم و به جزئیات کارهایی که کردیم دقت میکنیم احساس گناه به ما دست میدهد. وقتی میفهمیم که در حق شخص دیگری مرتکب اشتباهی شده ایم، احساس بدی پیدا می کنیم. بعضی از افراد بیش از حد معمول احساس گناه میکنند و بر سر هر مسئله ی کوچکی عذاب وجدان میگیرند؛  این افراد بیشتر با احساسات دیگران سازگار هستند و در واقع همدلی بیشتری با مردم دارند.

در سال های اخیر ، حس همدلی در بین جوانان به شدت کاهش یافته است، بنابراین شاید در سال های آینده افراد کمتری به خاطر اشتباهی که انجام داده اند احساس گناه کنند!

از طرف دیگر، احساس خجالت زدگی و شرمساری بیشتر یک احساس کلی و فراگیر است که فرد در آن فکر می کند که یک “آدم بد” است. بنابراین شرم لزوماً مربوط به یک عمل نادرست خاصی که انجام داده ایم  نیست بلکه بیشتر مربوط به احساس بد فرد، نسبت به هویت اصلی خویش است.

شرمساری احساس بسیار عجیبی است.

احساس شرم و خجالت، برخلاف عذاب وجدان از گناه، با همدلی رابطه معکوس دارد. این ممکن است به این دلیل باشد که بر خلاف عذاب وجدان از گناه که مربوط به اشتباهی است که ما در حق دیگران مرتکب شده ایم ، شرم احساسی متمرکز برخویشتن است و ارتباط چندانی با دیگران ندارد.

اگر دچار این مشکل هستید و دائماً از وجود خودتان شرمنده اید و خودتان را قبول ندارید ؛ این نکته را فراموش نکنید که اینکه تصور کنید بدترین آدم روی زمین هستید به همان اندازه که فکر کنید بهترین آدم روی زمینید ، خنده دار است.

نکته ی جالب این که، اگر احساس گناه تا حد زیادی افزایش یابد، فرد مبتلا ، ممکن است احساس شرمساری از بودن خود را هم تجربه کند که این مسئله در مواقعی سبب افسرده شدن فرد میشود.

شرم و گناه احساسات انسانی

تا جایی که من می دانم، گربه های خانگی هرگز عذاب وجدان از گناه احتمالی نمیگیرند و هیچ وقت خجالت زده و از خود شرمسار نیستند!

پس به نظر می رسد این احساسات کاملاً انسانی هستند؛ اگر اینطور است ما این احساسات را از کجا به دست آورده ایم؟

وجود عذاب وجدان، گاهی برای جوامع انسانی مفید است

میدانید که ما موجوداتی اجتماعی هستیم، بنابراین نیاز داریم در جمع های مختلف حضور داشته باشیم.

در این جمع ها، افراد وقتی که متوجه می شوند کار نادرستی انجام داده اند،احساس گناه می کنند و سعی می کنند اشتباهشان را جبران کنند.

این حس حتما در فرگشت ما بسیار مهم بوده است چون موفقیت انسانها به موفقیت جمع وابسته است. بنابراین باید این احساسات در ما نهادینه بشود که فردیت و جمع را بسوی زندگی بهتر سوق دهد.

احساس شرم

احساس پشیمانی

احساس پشیمانی معمولا از خودخواهی، انجام کاری بدون اندیشیدن به عواقب آن و یا زیر پا گذاشتن حقوق افرادی که با ما در یک جامعه زندگی میکنند، حاصل میشود و فرد را مجبور میکند که خطای خود را جبران کند. بنابراین میبینید که چگونه حس عذاب وجدان می تواند به افراد کمک کند تا در کنار هم در گروه ها زندگی کنند.

اما شرم چطور؟آیا خجالت زده بودن افراد هم میتواند مفید باشد؟!

دنیایی بدون احساس شرمساری را تصور کنید

دنیایی که در آن همه خود را بی عیب و نقص میبینند و دلیلی برای شرمنده شدن در قبال عیوب خود ندارند؛ نظر شما راجع به چنین دنیایی چیست؟

در گذشته کسی را “بی شرم و حیا” خواندن، یک توهین بود.

ولی در دنیای امروز شخصی که هرگز شرمنده نیست و خود را بی عیب میداند، فردی متکبر، خودشیفته و خودخواه ، تلقی میشود.

پس نتیجه میگیریم مثل همه چیز در زندگی، احساس شرمساری نیز به تعادل نیاز دارد. همانطور که یک مجسمه باید تغییرات کوچکی را تجربه کند و صیقل بخورد تا شکل نهایی خود را به دست آورد، ما انسان ها هم برای پیشرفت و بالندگی به برخی جنبه های شرم نیاز داریم تا به ما شکل انسانی دهند.

بنابراین احساس شرمندگی تا حدی می تواند به پیشرفت ما کمک کند. اما احساس شرمندگی دائمی در انسان از نظر روانشناختی، اختلالی بسیار آزار دهنده تلقی میشود.

اگر به خودمان و دیگران برای خلاصی از احساس گناه و شرمساری همیشگی کمک نکنیم به زودی با مشکلات فراوانی مواجه خواهیم شد.

برای اینکه انسان درستی باشیم، نباید دائماً خود را سرزنش کنیم و شرمنده باشیم بلکه باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که درست عمل کنیم.

البته، گاهی شما در حال انجام عمل درستی هستید در حالی که از نظر دیگران آن عمل اشتباه است؛ پس خیلی خودتان را اذیت نکنید و سعی کنید آگاهی خودتان را در مورد هنجارهای اجتمایی بیشتر کنید.

فریب کارانی که به دیگران احساس گناه می دهند را بشناسید

سازمان ها و افراد مختلفی در طول تاریخ با فریب کاری به دیگران احساس گناه و شرمساری، القا میکنند. این نوع فریب کاری مسئله جدیدی نیست.

تلقین حس عذاب وجدان از گناه به ذهن افراد بی گناه، برای فریب افرادی که در گروه ها یا خانواده های خاصی هستند همیشه در طول تاریخ استفاده میشده است. و اگر دور برمان را به دقت نگاه کنیم آنها را می یابیم.

در نوع دیگری از فریبکاری میبینیم که علیه افرادی استفاده می شود که در اشتباهات گذشته هیچ گونه دخالت خاصی نداشته اند، اما فریب داده می شوند که درباره گذشته احساس گناه و شرمساری داشته باشند.

تلویزیون و روزنامه و مدیا و ادیان دروغین و بسیاری رسانه های دیگر همیشه در طول تاریخ ذهن انسانها را دستکاری کرده اند و برای آنها حس عذاب وجدان غیر واقعی تولید کرده اند.

تشخیص این نوع فریب کاری سخت است و بسیاری از افراد را بدون این که بدانند درگیر خود کرده است.

فراموش نکنید هیچ یک از ما نیازی به پذیرش مسئولیت کارهای اشتباهی که اجدادمان و یا حتی والدینمان انجام داده اند نداریم. هر یک از ما فقط نماینده خودمان هستیم.

پس چاره چیست؟

در ادامه روش هایی را برای حل این مشکل خدمتتان عرض خواهم کرد:

سایت مرکز مراقبتهای ذهنی

رضا خدامهری

هیپنوتراپیست و مشاور روانشناسی هستم و در این سفر شما را همراهی میکنم.
تماس با منتعیین وقت در برلین

چگونه احساس گناه خود را از بین ببریم؟

روش اول: فرق این دو حس را بفهمیم و آنها را درست درک کنیم

آیا از هویت و یا ملیت خود شرمنده هستید؟ یا به خاطر اشتباهاتی که در حق دیگران انجام داده اید احساس گناه می کنید؟

گاهی احساس شرم از بودن خود و عذاب وجدان از گناه ممکن است با هم ظاهر شوند، اما اغلب اینطور نیست. پس چگونه تفاوت آن ها را بفهمیم؟ اگر اغلب هنگام صحبت کردن، همه چیز را به خودتان ارجاع می دهید و از ضمایر شخصی زیاد استفاده می کنید (من، خودم)، ممکن است نشان دهنده این باشد که از خودتان شرمنده هستید. در صورتی که باید به این فکر کنید که چگونه به دیگران آسیب زده اید.

یا اگر جزئیات را به کلیات تبدیل می کنید، یعنی مثلا هر وقت با کسی بد رفتاری میکنید به جای این که از کاری که کردید پشیمان باشید با خود میگویید”من انسان بدی هستم” ؛ وقت این است که بزرگ کردن افکار منفی را متوقف کنید تا به احساس شرم تبدیل نشوند.

اما اگر تمرکز شما بیشتر بر روی روابطتان با دیگران است و در ذهنتان آن را زیاد مرور میکنید و یا اینکه زمان زیادی را صرف صحبت در مورد اینکه چطور در حق دیگران ظلم کرده اید میکنید ، شما عذاب وجدان دارید.

در قدم اول باید فرق این ها را بفهمیم.

روش دوم: به جرئیات توجه کنید تا ریشه ی عذاب وجدان یا خجالت زدگی خود را بیابید

دقیقاً از چه چیزی شرمنده اید یا احساس عذاب وجدان می کنید؟

مراجع جوانی داشتم که در طول زندگی اش دائماً احساس شرمندگی میکرد و خجالت زده بود. در طی جلساتی که با او داشتم متوجه شدم خانواده ی فقیری داشته و در دوران کودکی در مدرسه بخاطر لباس های کهنه اش مورد تمسخر قرار میگرفته. تاثیرات آن آزار و اذیت ها حتی در بزرگسالی هم رهایش نکرده بود و این علت اصلی خجالت زدگی و شرمندگی دائمی او بود.

در طی جلساتم در حین هیپنوتیزم، برای او داستان هایی مانند سیندرلا تعریف میکردم تا دیدگاه او را از کودکی اش تغییر دهم و به این ترتیب آن خاطره ی بد را از ذهنش پاک کنم.

بنابراین باید فکر کنید و متوجه شوید پشت این احساس شرمندگی چیست و از کجا آمده است.

آیا شما ذاتاً بی ارزشید؟!

آیا در گذشته کسی شما را تحقیر و کوچک کرده؟

آیا در کودکی خانواده ی فقیری داشتید؟

دقیقاً از چه چیزی احساس شرم یا گناه می کنید؟ چه عاملی این حس را در شما ایجاد کرده؟

روش سوم: افکار نادرست درباره خود را تغییر دهید

جالب است بدانید بسیاری از افکار ما از دید ما پنهان می مانند ولی بصورت غیر مستقیم روی اعمال ما تاثیر میگذارند. به عنوان مثال، اگر فردی هرگز برای رسیدن به آرزوهای بزرگی که در سر دارد تلاشی نمیکند و تصور میکند دلیلش این است که این آرزوها زیادی بزرگ هستند، احتمالا دلیل اصلی این است که در ناخودآگاهش خود را فرد ضعیف و کوچکی میبیند ؛ او از این حقیقت آگاه نیست ولی به طور غیر مستقیم بر روی زندگی اش اثر میگذارد.

یا مثلا روزانه بسیاری از افراد را میبینید که عذاب وجدان دارند و فکر می کنند که باید همیشه خود را با این احساس مجازات کنند و فکر می کنند که بخاطر گناهی که مرتکب شده اند، عذاب وجدانشان تا ابد “ماندگار” است!

تمامی این تفکرات پنهان درون ذهن ما ، میتوانند با ملایمت و ظرافت تغییر کنند، فقط نیاز به کمی تمرین دارند.

مراجعی داشتم که همیشه احساس گناه می کرد و این مسئله داشت ازدواجش با مردی که دوستش داشت را به خطر می انداخت.

“چرا نمی توانی خودت را ببخشی؟”

از مراجعم پرسیدم ” در گذشته چه کاری انجام دادی که تا این حد بد بود؟ چه چیزی بود که حتی الان هم خودت را به خاطر آن نمی بخشی؟”

حرف هایی زد که مرا غافلگیر کرد. ” یک روز شوهرم را با چاقو زدم و از آن به بعد همیشه احساس گناه می کنم.”

مراجعم بعد از “حادثه چاقو” همسر نمونه ای بود و سعی داشت اشتباهش را جبران کند؛ شوهرش نیز با وجود این که آن زمان ، کارش به خاطر آن زخم سطحی به بیمارستان کشیده شده بود، او را دوست داشت و همه چیز را فراموش کرده بود، او می خواست که همسرش هم همه چیز را فراموش کند. اما مراجعم نمی توانست آن اتفاق را فراموش کند.

از او پرسیدم اگر بخواهد خود را بخاطر آن حادثه ببخشد، کدام بخش از وجودش حاضر است او را ببخشد. قبلاً هرگز به این مسئله فکر نکرده بود. پس از کمی مکث گفت”اگر بخشی از وجودم بخشنده باشد، این همان بخش آرام و بالغ من است”. بنابراین به او گفتم: “در این جلسه من عمدتا می خواهم با آن قسمت آرام و بالغ تو صحبت کنم تا قسمت های دیگر تو نیز معقول تر شوند.”

برای شروع باید نیت او از آن کار را میفهمیدم.

“هدفت از آن کار چه بود؟”

از مراجعم پرسیدم که وقتی این کار را میکرد، قصدش چه بود. آیا قصد صدمه زدن به شوهرش را داشت یا اینکه حواسش به کاری که می کرد نبود؟

همچنین به او گفتم: هیچ یک از ما نمی توانیم پیامد های اعمال خود را به طور قطعی پیش بینی کنیم؛ گاهی اوقات حتی با نیت خیر کاری را انجام می دهیم اما نتیجه ی منفی حاصل می شود.

از مراجعم خواستم که به من بگوید درباره چه چیزی احساس گناه می کند. چه اهدافی از آن کار داشته و آیا واقعا در آن لحظه می توانست همه پیامد ها را پیش بینی کند؟

“آماده آزاد شدن هستید؟”

در اواخر جلسه، من به او نکته ی مهمی را یادآوری کردم:

“واقع بین باش، آن حادثه 28سال قبل رخ داده، اگر 28 سال پیش به اتهام حمله به شوهرت محکوم شده بودی، چه مدت در زندان میماندی؟ چه مجازاتی برایت در نظر گرفته میشد؟”

زمان زیادی را فکر کرد و گفت: “نمی دانم، شاید پنج سال، شاید کمتر.”

سپس به او گفتم: ” ولی تو خودت را 28 سال زندانی کرده ای. به من بگو تاریخ ترخیصت کی هست؟ “

برای اولین بار در طول جلسه خندید و گفت: “فکر کنم سال ها پیش. در واقع، من برای آزادی معطل شده ام!”

حال شما نگاهی به حسی که دارید بیندازید، اگر شما “محکوم” شده بودید، مجازات شما چه بود؟ و چه مدت زمانی قرار بود مجازات شوید؟ آیا شما هم خیلی وقت است که مجازاتتان پایان یافته؟!

توجه داشته باشید که این بدان معنا نیست که شما در آن زمان هیچ گونه اشتباهی نکرده اید.بلکه هدف درک این نکته است که هر اشتباهی، هرچقدر بد ، مجازات مناسب و عادلانه خود را دارد و این مجازات بسته به میزان بزرگ بودن گناه،مدت زمان محدودی طول میکشد.

قاضی

مراسم بخشش

من از مراجعم و شوهرش خواستم تا با هم یک “مراسم بخشش” طراحی کنند. این مراسم به این شکل بود که او میبایست آنچه را که در حق شوهرش انجام داده بود روی کاغذ بنویسد و آن کاغذ را در یک قوطی قرار دهد. در مرحله ی بعدی او باید از شوهرش عذرخواهی می کرد و عهدنامه ای را امضا می کرد(او باید تمام این کارها را برای از بین بردن حس عذاب وجدان خودش انجام میداد.) سپس، با حضور همسرش آن قوطی را درون دریایی که نزدیک محل زندگی آن ها بود می انداخت.

مراجعم به من گفت که به محض ناپدید شدن کاغذ در زیر امواج دریا، احساس کرد که بار بزرگی برای اولین بار در زندگی از دوشش برداشته شده است.

مراجع دیگری هم داشتم که یکبار به شوخی از او پرسیدم چه چیزی باعث شده که فکر کنی خیلی خاصی؟!

او پاسخ داد: این که همیشه در زندگی ام برای کوچک ترین اشتباهاتم، بدترین مجازات ممکن را در نظر گرفته ام!

همانطور که در مثال های بالا دیدید؛ هر نوع افراط گرایی مردم را مجبور می کند تا به خود سخت گیری کنند و به اصل موضوع توجه نکنند، بنابراین ما باید به مراجعین خود  کمک کنیم تا کلی نگری بیشتری داشته باشند.

تحقیقات نشان داده است که اگر کسی بیش از حد در مورد هر چیز کوچکی احساس گناه کند، این گونه مراسم ها (اشتباه را در یک جعبه قرار دادن) می تواند بسیار مفید باشد.

روش چهار: موضوع را از چند جهت و از بیرون مورد بررسی قرار دهید

خود من کارهای بسیار احمقانه و بدی را در زندگی ام انجام داده ام، اما هرگز با نگاه به گذشته به این نتیجه نمی رسم که “من آدم بدی هستم” (که نوعی برداشت مطلق گرایانه است) و احساس گناه نمی کنم. زیرا احساس گناه دارای تاریخ انقضاست؛ درواقع وقتی به اندازه ی اشتباهی که مرتکب شده ام عذاب وجدان را تحمل کردم، این حس باید پایان یابد.

من اشتباهات گذشته ام را قبول می کنم. صد البته که می توانم احساس شرمندگی، خجالت و گناه کنم. اما هرگز اجازه نداده ام که این احساسات مانند آتشی وجود من را فرا بگیرند.

مردم معمولا بدون آنکه دلیل درستی داشته باشند، احساس گناه می کنند. این باعث می شود که بارها و بارها از شما بپرسند آیا شما را ناراحت کرده اند یا نه! در حالی که همین پرسیدن دائمی این سوال است که شما را ناراحت میکند!

چه شواهدی وجود دارد که نشان می دهد شما مرتکب گناه شده اید؟ به چه دلیلی این احساسات را دارید؟

مراقب این چیزهای ساده در زندگی باشید. افراد، اتفاقات و موقعیت ها به ندرت کاملا خوب یا کاملا بد هستند، بلکه ترکیبی از این دو هستند.

آیا شما هنگام توصیف علت عذاب وجدانتان از عبارات مطلق گرایانه استفاده می کنید (“آن ها از آن روز لذت نبردند و این تقصیر من بود!”)؟

ما باید تصورات افرادی که با چنین احساساتی دست و پنجه نرم می کنند را به چالش بکشیم. اما باید مراقب باشیم که این کار را به گونه ای انجام دهیم که با تصورات قدیمی آن ها در تعارض نباشد و احساس نکنند که قصد بی احترامی به عقاید آن ها را داریم. در غیر این صورت، ممکن است آن ها متعصب شوند و بدون فکر کردن از عقاید قدیمی خود دفاع کنند.

روش پنج: از  روش “پرسش های سقراطی” استفاده کنید

پرسیدن سؤالات سر باز، که همان شیوه ی پرسشگری سقراط است ، می تواند بسیار مفید باشد. پرسش های سقراطی برای رهایی افراد از افراط گرایی و یا برعکسش بسیار مناسب است. در ادامه با مثال هایی این روش را به شما توضیح میدهم.

در این روش که بهتر است در حین هیپنوتیزم انجام شود، با صدای بلند از بیمار میپرسیم: “آیا ممکن است فردی که دارای نیت خوبی است مرتکب اشتباه شود ؟” یا “حالا که گل از درون خاک رشد می کند،این موضوع باعث می شود زیبایی آن کمتر شود؟”  حتی ممکن است در مورد اینکه آیا زیباترین سنگ ها آن هایی هستند که بیشتر در زیر دریا هستند بحث کنیم.

بهترین نوع درمان زمانی اتفاق میفتد که به آن ها اجازه دهیم تا ربط مسائل را خودشان تشخیص دهند.

فراموش نکنید، همه ما می توانیم گاهی کمی احساس گناه و شرمندگی داشته باشیم؛ در حقیقت، فردی که توانایی احساس گناه یا شرمنده شدن ندارد، ممکن است بیمار روانی باشد.اما نباید اجازه دهیم این احساسات از تعادل خارج شوند.

وقتی احساس گناه می کنیم چکار کنیم؟

استاد تغییر و تحول در زندگیتان باشید

تغییر و تحول در نوع نگاهتان به گناه و شرمساری مسلماً مهم ترین مهارتی است که میتوانید در زندگیتان کسب کنید؛ من به شما در جلساتم این مهارت را بطور کامل آموزش خواهم داد.

مقاله های شبیه به این مقاله

بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *