بعضی از افراد کم سن و سال می توانند موجودات بسیار آزار دهنده ای باشند. برای مثال، تصور کنید که مدیر یک تئاتر هستید و مجبورید اجاره گران قیمت محل کار خود را پرداخت کنید. حالا تصور کنید میدان مقابل تئاتر شما در محاصره تعدادی افراد جوان آزاردهنده و بداخلاق است. حضور آن ها مشتریان شما را کم می کند و تجارت شما در حال از بین رفتن است.
شما چه کاری انجام خواهید داد؟
در نظر بگیرید که قبلا سعی کرده اید مودبانه از آن ها بخواهید آن محل را ترک کنند، اما هیچ تاثیری نداشته است.
سابلیمینال چیست؟
در سال 2006، یک دستگاه صوتی معروف به “پشه” توسط تئاتر ویورن در شهر سویندون انگلستان نصب شد. این دستگاه کاری کرد که این افراد مزاحم سریعاً محل را ترک کنند. به نظر می رسد که دستگاه پشه (به این دلیل که صدایش شبیه وزوز پشه است) صدای مافوق صوت بی ضرری منتشر می کند که فقط برای افراد زیر 25 سال قابل شنیدن است.
چری رایت، یک “فعال مدنی در زمینه رفتار ضد اجتماعی”، گزارش داد که پس از سه هفته استفاده از این دستگاه، اعمال جنایی و مشکلات وارد شده به صاحبان مغازه ها به طور چشمگیری کاهش یافت. چه راه حل تمیز و بدون خشونتی!
حالا این مسئله چه ربطی به پیام های نیمه خودآگاه سابلیمینال دارد؟
برای القای یک پیشنهاد به ذهن انسان، اول حواس ما باید آن را درک کنند
نکته اینجاست که برای اینکه کسی تحت تاثیر این صدا قرار بگیرد، باید قادر به شنیدن آن باشد. دستگاه پشه مستقیماً بر ناخودآگاه اثر نمی گذارد، زیرا کسانی که تحت تأثیر آن قرار می گیرند (جوانان زیر 25 سال) آگاهانه صدا را تشخیص می دهند و می دانند که چه چیزی آن ها را آزار می دهد. پس برای اینکه تحت تأثیر چیزی قرار بگیریم، باید در واقع آن را با حواس خود درک کنیم.
تحت تأثیر آن هستیم، اما از پردازش اطلاعات آگاه نبوده ایم، ولی به طور ناخودآگاه روی ما اثر کرده است. اما اگر آن را از طریق حواس خود دریافت نکنید، تأثیری بر شما نخواهد داشت. بزرگسالانی که نمی توانستند صدا را بشنوند تحت تأثیر آن قرار نگرفتند، ساده است. پس در مرحله اول باید توسط یکی از حواس پنج گانه اطلاعات به ذهن ما برسد و در لایه های پیچیده ذهن پردازش شود . این اطلاعات میتوانند آگاهانه یا ناآگاهانه وارد ذهن ما شوند.
اگر کسی به شما میگوید که القا پیشنهادات “زیر سطح شنوایی آگاهانه” بهطور ناخودآگاه کار میکنند، به یاد داشته باشید که چگونه بزرگسالان بالای 25 سال در سویندون به آنچه آگاهانه نمیشنیدند پاسخ ندادند و توانستند به تئاتر بروند.
البته، این باور که از “پیشنهاداتی که نمیتوانید بشنوید” سود میبرید، ممکن است یک مزیت دارونما داشته باشد. مثل خرافاتی که وجود ندارند ولی اگر کسی برای شما تعریف کند میتواند تاثیر در شما بگذارد. شاید اگر به پیرمردی در همان میدان میگفتند که ببین که جوانان چطور از اینجا رفته اند و این به دلیل دستگاه پشه است.
با اینکار باعث تاثیر در رفتار او هم میشدیم.
پس پیام های نیمه خودآگاه واقعا چگونه کار می کنند؟
القا پیشنهادات در ذهن چگونه به صورت نیمه خودآگاه رخ می دهد؟
مسائلی که ما آگاهانه متوجه آن نمی شویم بر نا خودآگاه ما تاثیر می گذارند زیرا حواس ما همیشه در حال جذب این اطلاعات هستند و این همان سابلیمینال است. به عنوان مثال، افراد وقتی متوجه وجود یک شخص باهوش در اتاق می شوند، رفتار رقابتی بیشتری پیدا می کنند و یا اگر بوی مایع تمیزکننده بیاید، رفتار بهداشتی تری از خود نشان می دهند. این رفتار ها بدون توجه آگاهانه به این “پیشنهادات” محیطی انجام می شوند. اما چشم و بینی آن ها در هر دو مورد باید کیفیت شخص باهوش یا بوی مایع پاک کننده را تشخیص می داد. اگر چشم یا بینی شما این پیشنهادات محیطی را تشخیص ندهد، به احتمال بالا تأثیری روی شما نخواهند داشت.
طرز استفاده از سابلیمینال
هنگامی که ما به یک محرک محیطی بدون ثبت آگاهانه آن محرک پاسخ می دهیم، به این دلیل است که آن محرک (خواه بوی ضعیف مایع پاک کننده باشد یا انواع خاصی از کلمات که در یک “الگوی پنهان” به شما ارائه می شوند) از طریق “تأثیر استعاری یا متافور یا سابلیمینال” بر ذهن شما تاثیر می گذارد. این یعنی چه؟
ببینید، بوی مواد تمیزکننده که در آگاهی ثبت میشود، ممکن است الگوی پاکیزگی را به عنوان یک ویژگی کلی به ذهن شما ارائه دهد و شما را وادار به رفتار مرتب تر یا پاک تر به صورت “خود به خود” کند.
بدون شک تأثیر ناخودآگاه بینایی، بویایی و شنوایی بر ما بسیار قوی است. کلمات و صدا های دیگر مطمئناً می توانند بر زمانی که ما توجه آگاهانه ای نداریم تأثیر بگذارند. اما شما باید بتوانید آن ها را بشنوید. این ایده که آن ها “زیر سطح شنوایی طبیعی” کار می کنند، ساختگی است. حال چگونه همه این ها به هیپنوتیزم مرتبط است؟
هیپنوتیزم و سابلیمینال
مردم اغلب نگرانند که اگر ذهنشان سرگردان باشد و آگاهانه به پیشنهاد ها و ایده هایی که به آن ها ارائه می شود گوش ندهند، هیپنوتیزم درمانی و یا هیپنوتیزم برای تحریک عملکرد برای آن ها کارساز نیست. اما زیبایی ارتباطات هیپنوتیزمی همین است:
- اگر مستقیماً روی پیشنهادات هیپنوتیزم تمرکز کنید اثر می کنند.
- حتی گاهی اوقات زمانی که ذهن خودآگاه شما پیشنهادی را به عنوان “غیر ممکن” رد می کند، موثرند.
- و زمانی که ذهن خودآگاه شما منحرف می شود هم این پیشنهادات اثر دارند.
تمرکز نکردن
در واقع، بسیاری از درمانگر های هیپنوتیزم به طور مثبت ذهن خودآگاه را تشویق میکنند تا بر چیز دیگری تمرکز کند تا بتواند از مسیر خود خارج شود. ارتباطات هیپنوتیزمی باید به سمت ضمیر ناخودآگاه هدف قرار گیرند برای همین در خیلی از جلسه ها من به سوژه ها میگویم که من در حال گفتگو با ذهن ناخودآگاه شما هستم و لطفا به مکالمات ما گوش ندهید و با آرامش به ساحلی زیبا با هوایی مطبوع فکر کنید.
به هر حال، ذهن ناخودآگاه است که با مشکل دست و پنجه نرم میکند. افراد آگاهانه تصمیم نمی گیرند سرخ شوند یا لکنت زبان یا حمله پانیک(حمله عصبی حاصل از وحشت) داشته باشند. پس ما می خواهیم تغییراتی در سطح زیرین آگاهی رخ دهد.
به همین ترتیب، افراد آگاهانه نمیدانند چگونه زگیل خود را درمان کنند و یا تغییرات روانی-فیزیکی دیگری ایجاد کنند، بنابراین مداخله آگاهانه هنگام ارائه این نوع پیشنهاد های سابلیمینال ی میتواند گاهی اوقات تأثیر را کاهش دهد.
جالب است بدانید ، هیپنوتیزورها( افراد هیپنوتیزم گر) اغلب از استعاره ها و یا “زبان گیجکننده سابلیمینال” و دیگر راه های ارتباطی استفاده میکنند که درک فوری آن ها برای ضمیر خودآگاه دشوار است، اما به راحتی توسط ضمیر ناخودآگاه فرد رمزگشایی میشوند.
مثلا من اگر بخواهم سطح آدرنالین خون شخصی در هیپنوتیزم بالا برود لازم نیست به او بگویم که الان سطح آدرنالین بالا میرود که حتی با گفتن همین جمله هم میتوانم این کار را انجام دهم ولی استراتژی بهتری دارم. برای او شرایطی را بوجود می آورم که هیجانی شود و با اینکار ذهن او خود آدرنالین خون را بالا میبرد تا احساسات را بتواند با هورمون ترشح شده همگام سازد.
سایت مرکز مراقبتهای ذهنی
رضا خدامهری
هیپنوتراپیست و مشاور روانشناسی هستم و در این سفر شما را همراهی میکنم.علاقه ذهن به استعاره یا متافور یا سابلیمینال
همه ما همیشه تشویق شده ایم به منطقی بودن و تحلیل مسائل؛ اما منطق نیز محدودیت هایی دارد و اگر برخی از جنبه های زندگی را بیش از حد تحلیل کنید، اصل مسائل و یا موقعیت های خاص را از دست می دهید.
به عنوان مثال، برخی چیز ها ما را به خنده وا می دارند و نمی دانیم چرا. اما به محض اینکه شروع به تجزیه و تحلیل، برای “تشریح” طنز می کنیم، خنده ی ما ناپدید می شود.
استعاره و یا سابلیمینال به بخشی از ذهن متوسل می شود که فراتر از آگاهی آگاهانه است. استعاره ها همیشه مورد استفاده قرار می گیرند و از آنجایی که ما تمایلی به برداشتن آگاهانه آن ها نداریم، می توانند (در صورت استفاده خوب) جذاب باشند و مستقیماً با ضمیر ناخودآگاه ارتباط برقرار کنند. استعاره الگویی است که اگرچه ممکن است متفاوت یا حتی نامربوط به نظر برسد، اما با الگوی مرتبط دیگری مطابقت دارد.
شنیدن اما گوش ندادن در هیپنوتیزم
افرادی که در خلسه عمیق هیپنوتیزمی هستند، می توانند حرف ها و صدا ها را بشنوند در حالی که گوش نمی دهند. منظورم این است که ضمیر خودآگاه ممکن است منحرف شده باشد و یا “در حال استراحت” و یا عمیقاً جذب شده باشد، در حالی که ذهن ناخودآگاه همچنان میتواند به پیشنهادات گوش دهد و آن ها را فعالانه جذب کند و به آن ها پاسخ دهد. به این ترتیب، افراد میتوانند بعداً در مواجهه با پیشنهادی که نمیدانستند به آنها داده شده است، مانند مقاومت در برابر غذای ناسالم یا احساس آرامش با شخصی که قبلاً آن ها را ترسانده است، شگفت زده شوند. اینگونه است که ما از نفوذ نیمه خودآگاه در هیپنوتیزم استفاده می کنیم. نه از طریق برقراری ارتباط یا تلاش برای برقراری ارتباط در زیر آگاهی حسی، بلکه از طریق ارتباط مستقیم با بخشی از ذهن یک فرد که فراتر از ذهن خود آگاه شخص است.
با پیغامهای سابلیمینال ما در هیپنوتیزم و حتی صحبت عادی میتوانیم ذهن را متوجه چیزی کنیم و با این توجه غیر اگاهانه قسمتی از ذهن را برای درمان سوژه برنامه ریزی کنیم.