آیا از عشق خارج شده‌ام یا نشانه‌ای از افسردگی است؟

هر رابطه‌ای نوسانات طبیعی خود را دارد، اما اگر در نقطه پایینی به‌نظر برسید که بی‌پایان است، ممکن است از خود بپرسید: “آیا من از عشق خارج شده‌ام یا افسرده هستم؟” پاسخ به این سؤال می‌تواند گاهی پیچیده‌تر از آنچه تصور می‌کنید، باشد.

ابی سنگمایستر، روان‌شناس مجاز، می‌گوید: “افراد غالباً هنگامی‌که افسرده هستند، از عشق خارج می‌شوند، زیرا دیگر خودشان و شریکشان را متصل نمی‌دانند.” او ادامه می‌دهد: “افسردگی یک غبار اطراف ما ایجاد می‌کند که به ما اجازه نمی‌دهد به‌وضوح ببینیم یا احساس کنیم، که ممکن است باعث شود فکر کنیم هیچ‌کس ما را دوست ندارد، ما انرژی برای عشق ورزیدن و ابراز حس نداشته باشیم یا به‌طور کلی احساس پوچی و عدم ارتباط کنیم.”

زندگی عاطفی و احساسات شما به‌طرز عمیقی با یکدیگر مرتبط است و به همین دلیل، تشخیص تغییر در احساسات خود نسبت به شریک زندگی‌تان یا اینکه آیا ممکن است به چیز جدی‌تری مثل افسردگی مربوط باشد، گاهی دشوار است.

علاوه بر این، افسردگی می‌تواند زندگی شما و روابط‌تان را به‌طرز پیچیده‌ای تحت تأثیر قرار دهد. مشکلات در روابط عاشقانه شما ممکن است گاهی منبعی از غم عمیق یا حتی احساس افسردگی باشد. بنابراین، چگونه می‌توانید به این سؤال پاسخ دهید که آیا احساساتی که تجربه می‌کنید به معنی این است که دیگر عاشق نیستید یا اینکه نشان‌دهنده افسردگی (یا ترکیبی از هردو) است؟

تفاوت بین این دو موضوع اهمیت زیادی دارد، نه‌تنها برای سلامت رابطه‌تان بلکه برای سلامت روان خودتان. به‌هرحال، هرچه زودتر نشانه‌های افسردگی را شناسایی کنید، زودتر می‌توانید کمک بگیرید و به آرامش برسید.

در یک نگاه

خارج شدن از عشق با فردی می‌تواند تجربه‌ای دردناک و دلخراش باشد. همچنین، احساس افسردگی می‌تواند بر نحوه احساس شما نسبت به روابط تأثیر بگذارد؛ زیرا این حالت باعث بروز نشانه‌هایی چون از دست دادن علاقه، غم، تحریک‌پذیری و کناره‌گیری اجتماعی می‌شود. به خواندن ادامه دهید تا نظرات کارشناسان را درباره دلایلی که ممکن است خروج از عشق به‌جای افسردگی اشتباه گرفته شود، دریافت کنید و اینکه آیا افسردگی همیشه دلیلی برای ترک یک رابطه است یا نه.

احساس خروج از عشق چگونه است؟

پس، واقعاً احساس خروج از عشق چگونه است؟ روان‌شناسان انواع مختلفی از چارچوب‌ها را برای تعریف و دسته‌بندی عشق معرفی کرده‌اند. یکی از شناخته‌شده‌ترین نظریه‌ها، نظریه مثلثی عشق رابرت استرنبرگ است که عشق را به‌عنوان سه مولفه اصلی: اشتیاق، صمیمیت و تعهد تصور می‌کند.

وقتی به این فکر می‌کنید که “خارج شدن از عشق” چه احساسی دارد، آنچه ممکن است در واقع توصیف کنید، از دست دادن اشتیاق است. این کاهش تدریجی احساسات شدید هیجان، جذابیت و شیمی فیزیکی است که از نشانه‌های مراحل ابتدایی یک رابطه به شمار می‌رود.

این احساسات به مرور زمان طبیعی است که کم‌رنگ شوند و دو مولفه دیگر نظریه استرنبرگ، یعنی صمیمیت و تعهد، در مرکز توجه قرار بگیرند. با این حال، زمانی که همه این سه عنصر شروع به ناپدید شدن می‌کنند، نشانه‌ای جدی‌تر خواهد بود.

نشانه‌های متداول خروج از عشق

  • از صرف وقت با شریک خود لذت نمی‌برید.
  • از حضور، ویژگی‌ها و عادات شریک خود احساس ناراحتی می‌کنید.
  • در مورد آنچه در زندگی شریک‌تان می‌گذرد، بی‌توجه شده‌اید.
  • دیگر به آنها جذب نیستید.
  • از به اشتراک گذاشتن جزئیات زندگی یا صحبت درباره احساسات‌تان پرهیز می‌کنید.
  • وقتی با آنها نیستید، احساس خوشحالی بیشتری دارید.
  • به فکر تنها بودن یا بودن با شخص دیگری هستید.

در اینجا موضوع پیچیده‌تر می‌شود—نشانه‌های افسردگی می‌توانند به برخی از این احساسات کمک کنند. ممکن است احساس کنید که از شریک خود عصبانی هستید زیرا در کل احساس ناراحتی بیشتری دارید. یا ممکن است نخواهید با آنها وقت بگذرانید زیرا بودن در کنار افراد دیگر انرژی بیشتری می‌برد که در حال حاضر نمی‌توانید ارائه دهید.

سوزان تروتر، کارشناس و مشاور روابط می‌گوید: “افرادی که افسرده هستند می‌توانند مانند هر کس دیگری از عشق خارج شوند. افسردگی ممکن است مستقیماً باعث خروج از عشق نشود، اما افسردگی پیچیده است و می‌تواند بر تفکر، خلق و خو، عزت نفس، انرژی، تمایل و موارد دیگر تأثیر بگذارد.” تروتر همچنین اشاره می‌کند که این امر معمولاً منجر به بروز درگیری بیشتر، فعالیت‌های مشترک کمتر، صمیمیت کمتر و انزوای بیشتر می‌شود.

هنگامی که این موارد در حال وقوع است، به وضوح می‌توانند بر نحوه احساس شما نسبت به فردی تأثیر بگذارند و می‌تواند بر روش تعامل شما در یک رابطه تأثیر بگذارد. این می‌تواند فردی را وادار کند که احساس کند از عشق خارج شده است—یا حداقل فکر کند و احساس کند که از عشق خارج شده است.

زمان آن رسیده که پایان رابطه را جدی بگیرید؟

درک اینکه چه چیزی واقعاً در حال وقوع است، به این معنی است که باید به احساسات خود به دقت نگاه کنید و تصمیم بگیرید که آیا این تغییر نمایانگر تغییری در نحوه دیدگاه شما نسبت به رابطه یا تغییر در وضعیت سلامت روان شماست. در هر دو صورت، شناسایی علت می‌تواند به شما کمک کند که بهتر تصمیم بگیرید که چگونه با مساله مواجه شوید، خواه به معنی دیدن یک مشاور زوج، جستجوی درمان برای افسردگی یا جدایی از شریک خود باشد.

آیا افسردگی باعث می‌شود که فکر کنید عاشق نیستید؟

متأسفانه، افسردگی می‌تواند شما را به این باور برساند که چیزهای زیادی در واقعیت درست نیستند. این ممکن است به شما بگوید که شایسته بدبختی هستید یا لیاقت عشق را ندارید. حتی ممکن است باعث شود فکر کنید که اصلاً عاشق نیستید.

به‌ گفته کریستینا گراناهان، درمانگر و مربی، نشانه‌های افسردگی، به‌ویژه بی‌حسی و احساس انزوا که همراه با افسردگی است، می‌تواند باعث شود افراد از احساسات عشق و ارتباط خود با شریک زندگی‌شان دور شوند. او می‌گوید: “افسردگی ما را به تفکر درباره بسیاری از چیزها وامی‌دارد که لزوماً صحیح نیستند. این می‌تواند باعث شود احساس تنهایی کنیم، احساس کنیم که تعلق نداریم، احساس کنیم که دوست‌داشتنی نیستیم، یا قربانی شخص دیگری هستیم.”

چند ویژگی افسردگی که ممکن است شما را به این نتیجه برساند که به واقع عاشق نیستید، عبارتند از:

  • کاهش علاقه به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت می‌بردید.
  • بهبود احساسات از طریق آسیب به خودتان یا احساس ناکافی بودن.
  • افکار منفی که می‌توانند نشانه‌های افسردگی را تشدید نمایند.

آیا افسردگی دلیل پایان یک رابطه است؟

سنگمایستر اشاره می‌کند که ترک یک رابطه ممکن است انتخاب درستی باشد اگر شریک شما به احساسات افسردگی شما دامن بزند. اما قبل از انجام این کار، او پیشنهاد می‌کند که با یک متخصص بهداشت روان صحبت کنید. این می‌تواند به روشن شدن تصمیم شما، کاوش در راه‌های بهبود رابطه و اتخاذ تصمیمات صحیح برای زندگی و رفاه شما کمک کند.

تروتر می‌گوید: “مهم است که تشخیص دهید که آیا سلامت روان شما—و در این مورد، افسردگی—شما را وادار به پایان یک رابطه می‌کند یا اینکه شما به‌خاطر رابطه مشکل دارید.” اگر به‌دلیل ارتباط‌تان در حال مبارزه هستید، اتمام آن ممکن است بهترین گزینه شما باشد؛ اما اگر افسردگی شما موجب این احساسات می‌شود، مهم است که عمیق‌تر به احساسات و نشانه‌هایتان بپردازید.

او همچنین بیان می‌کند: “پایان دادن به یک رابطه خوب ممکن است خود تخریبی و خودآسیبی باشد اگر واقعاً یک رابطه خوب باشد و موارد زیادی وجود دارد که می‌توانید انجام دهید تا افسردگی خود را پایدار کنید، از جمله درمان، دارو، گروه‌های حمایتی و غیره.”

اگر تصمیم بگیرید که یک رابطه را پایان دهید، مهم است به یاد داشته باشید که جدایی می‌تواند احساسات اضافی افسردگی و غم را نیز به همراه داشته باشد. هر دو تجربه به وقایع دردناک زندگی متصل هستند—شامل پایان روابط مهم در زندگی‌تان. بنابراین طبیعی است که احساساتی مانند غم، تنهایی و ناراحتی عاطفی را پس از پایان یک رابطه تجربه کنید.

باید دوره‌ای از تنظیم احساسات را بگذرانید که به خودتان اجازه دهید تا این تجربه را پردازش کنید و گام‌هایی برای بهبودی بردارید. برخورداری از حمایت اجتماعی امری مهم است، اما همچنین باید در صورت بروز نشانه‌های افسردگی یا غم طولانی‌مدت بعد از جدایی با یک متخصص بهداشت روان تماس بگیرید.

جستجوی کمک حرفه‌ای

اگر نشانه‌های افسردگی را تجربه می‌کنید، مهم است که با یک متخصص بهداشت روانی صحبت کنید. آنها می‌توانند به شما کمک کنند تا تجربه عاطفی‌تان را بهتر درک کنید، از جمله اینکه آیا واقعاً افسردگی است—یا نشانه‌ای که رابطه‌تان در خطر است.

تروتر پیشنهاد می‌دهد: “اگر افسردگی به‌طور قابل توجهی بر شما و رابطه‌تان تأثیر می‌گذارد، اولین قدم جستجوی درمان است، که ممکن است شامل درمان و داروهایی باشد که به کاهش نشانه‌ها و کمک به شما در ایجاد استراتژی‌های بهتر برای مدیریت افسردگی‌تان باشد.”

یک درمانگر می‌تواند نشانه‌های شما را ارزیابی کرده و دیدگاهی درباره وضعیت‌های عاطفی که تجربه می‌کنید، به شما ارائه دهد. درمان همچنین می‌تواند به شما کمک کند تا بفهمید چگونه افسردگی ممکن است بر ارتباط شما با شریک‌تان تأثیر بگذارد.

علاوه بر درمان افسردگی، درمان زوج‌ها نیز می‌تواند مفید باشد. با کار کردن با یک درمانگر، شریک شما می‌تواند بیشتر درباره آنچه که شما تجربه می‌کنید، بیاموزد و می‌توانند ارتباط خود را تقویت کنند، صمیمیت بیشتری بسازند و منازعات را به‌طور مؤثرتری حل کنند.

خوداندیشی و ارتباط

اگر در تلاشید تا بفهمید که آیا واقعاً از عشق خارج شده‌اید یا ممکن است افسرده باشید، مهم است که بر افکار، احساسات و تجربیات خود تأمل کنید. در حالی که به این خوداندیشی می‌پردازید، از خود بپرسید:

  • آیا احساس می‌کنید که شما و شریک‌تان دیگر همان ارتباط عاطفی را که قبلاً داشتید، به اشتراک نمی‌گذارید؟
  • آیا از صرف وقت با شریک خود پرهیز می‌کنید زیرا تفاوت‌های شما بسیار زیاد به نظر می‌آید که قابل حل نیستند؟
  • آیا دیگر برای آینده‌تان با هم برنامه‌ریزی نمی‌کنید؟
  • آیا دیگر به چیزهایی که برای شریک‌تان مهم هستند، اهمیتی نمی‌دهید؟
  • آیا ویژگی‌ها و رفتارهای منحصر به فردی که قبلاً جالب و فریبنده به نظر می‌رسیدند ناگهان به نظر می‌آیند که نشانه‌های خطر یا مشکل‌زا هستند؟
  • آیا وقتی تنها هستید احساس شادی بیشتری می‌کنید تا زمانی که با هم هستید؟

اگر به بسیاری از این سوالات پاسخ مثبت داده‌اید، احتمال بیشتری وجود دارد که احساسات شما نسبت به شریک‌تان تغییر کرده باشد. این به این معنا نیست که شما همچنین در حال برخورد با نشانه‌های افسردگی نیستید، اما نشان می‌دهد که ممکن است زمان آن رسیده باشد که رابطه‌تان را ارزیابی کنید و درباره مراحل بعدی‌تان فکر کنید.

اگر به بسیاری یا اکثر این سوالات پاسخ منفی داده‌اید، ممکن است بدان معنا باشد که خلق و خوی و احساسات اخیر شما بیشتر به نشانه‌های افسردگی مرتبط است تا تغییر ناگهانی در احساس شما نسبت به شریک‌تان.

در هر دو مورد، ارتباط بسیار مهم است. با شریک‌تان درباره آنچه که از نظر احساسی در حال تجربه هستید صحبت کنید تا بتوانید برای مراحل بعدی خود برنامه‌ریزی کنید. این ممکن است شامل پیدا کردن راه‌هایی برای بازسازی ارتباط‌تان از طریق صرف زمان بیشتر با هم و برقراری گفتگوهای بیشتر باشد. همچنین ممکن است شامل جستجوی درمان حرفه‌ای برای افسردگی‌تان باشد. اگر رابطه ارزش نگه‌داشتن را دارد، ممکن است به این معنی باشد که با یک درمانگر زوج صحبت کنید.

استراتژی‌های مقابله‌ای

اگر با زندگی عاطفی‌تان مشکل دارید یا نشانه‌های افسردگی را تجربه می‌کنید (یا هردو)، پیدا کردن راه‌هایی برای مقابله با این چالش‌ها امری ضروری است.

سوزان تروتر، دکترای روان‌شناسی می‌گوید: “با درمان مناسب، ارتباط مؤثر و انگیزه، زوج‌ها حتی در زمان افسردگی یکی از طرفین می‌توانند از یک رابطه شاد و سالم لذت ببرند.”

روابط به مرور زمان تغییر می‌کنند و غیرمعمول نیست که افراد احساسات عاشقانه را از دست بدهند و جدایی را تجربه کنند. کلید این است که بدانید چگونه با این احساسات برخورد کنید، بدانید کی تلاش برای نجات یک رابطه ارزشمند است و کی باید پیش بروید.

  • ارتباط داشته باشید: بحث درباره آنچه که تجربه می‌کنید با شریک‌تان یک گام اولیه مهم است. “همچنین مهم است که با شریک‌تان درباره آنچه که تجربه می‌کنید صحبت کنید تا آنها بتوانند بهتر آن را درک کنند.” تروتر می‌گوید.
  • به خودتان توجه کنید: اطمینان حاصل کنید که به حمایت از سلامت عاطفی‌تان می‌پردازید. “خودمراقبتی بسیار مهم است و حتی برداشتن گام‌های کوچک برای بهبود ارتباط و صمیمیت نیز به کاهش حس عمیق بی‌ارتباطی کمک می‌کند.” تروتر توصیه می‌کند.
  • دوباره ارتباط برقرار کنید: اگر تصمیم به تلاش برای بازگشت به عشق دارید، گام‌هایی برای بازسازی ارتباط خود با شریک‌تان بردارید. به خودتان یادآوری کنید که چه ویژگی‌ها و صفات خوبی دارند و وقت بیشتری برای صرف با یکدیگر بگذارید.
  • درمان زوج‌ها را در نظر بگیرید: گفتگوی با یک متخصص روابط نیز می‌تواند مفید باشد. “کار بر روی بهبود ارتباط سالم نیز مهم است و درمان زوج‌ها ممکن است یک راه مؤثر برای کمک به شما باشد.” تروتر می‌گوید.

نکته پایانی

اگر نگران هستید که ممکن است از عشق خارج شده‌اید، ممکن است در رمزگشایی تجربه‌تان دچار مشکل شوید اگر مشکوک هستید که ممکن است افسرده باشید. آیا به‌خاطر رابطه افسرده هستید، یا نشانه‌های افسردگی در حال تأثیر منفی بر رابطه‌تان هستند؟

مهم است که با یک متخصص بهداشت روانی کار کنید تا احساسات خود را دسته‌بندی کنید، آگاهی بیشتری از آنچه که تجربه می‌کنید به‌دست آورید و تصمیم درستی درباره چگونگی مقابله بگیرید.

گراناهان تأکید می‌کند که دریافت کمک و حمایت برای مقابله با افسردگی مهم‌ترین مسئله است. “عده‌ای از ما ممکن است نیاز داشته باشیم در یک رابطه سالم و زندگی‌بخش بمانیم تا فرایند بهبودی ما کامل شود. از دوستان و متحدین قابل اعتماد—از جمله حرفه‌ای‌ها—کمک بگیرید تا در این تصمیمات یاری‌تان کنند اگر مطمئن نیستید، اما بهبودی باید در اولویت باشد.”

مقاله های شبیه به این مقاله

بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *