چطور با تلقین می توانید زندگی خود را تغییر دهید؟
آیا انتظارات شما به طور کلی مثبت است؟ معمولا چه توقعی از خود و دیگران دارید؟ توقع دارید در آینده سطح سلامتی، ثروت و خوشبختی شما تا چه حدی باشد؟
تحقیقات نشان داده است که انتظارات مثبت در برخی موارد می تواند ما را سالم تر و خوش اندام تر کند و حتی در مواقعی به کاهش وزن کمک کند. توقعات ما حتی می توانند به ما کمک کنند که جوان تر به نظر برسیم و زندگی طولانی و شادتری داشته باشیم.
تکنیکهای تلقین
دانشمندان مدت هاست که قدرت بالای انتظارات را در علم پزشکی مشاهده کردهاند و نتیجه این بوده است که در واقع «اثر تلقین» را میتوانیم همان «اثر انتظار» بنامیم.
اما فقط انتظارات آگاهانه ما نیستند که بر زندگی ما تأثیر می گذارند؛ بلکه انتظارات ناخودآگاه ما تأثیری عمیق بر کیفیت تجارب ما دارند که اغلب نادیده گرفته میشوند. به عبارتی، این توقعات ناخودآگاه، می توانند شخصیت ما را بسازند.
قدرت تلقین با هیپنوتیزم
اینجاست که هیپنوتیزم می تواند بسیار مفید باشد. در واقع، یکی از کاربردهای اولیه هیپنوتیزم، تغییر انتظارات، هم در سطح فیزیکی و هم در سطح احساسی است. به این معنا که شما با کمک هیپنوتیزم نه تنها می توانید آن دسته از توقعات خود را که از آن ها آگاه هستید تغییر دهید؛ بلکه می توانید انتظارات ناخودآگاه خودتان را هم اصلاح کنید.
اما قبل از اینکه به آن بپردازیم، قصد دارم چند نمونه از نحوه عملکرد انتظارات در زندگی روزمره را با شما به اشتراک بگذارم.
تاثیر خودآگاه و ناخودآگاه بر زندگی روزمره
ما انتظارات آگاهانه ای داریم (قطار من ساعت 6.22 حرکت می کند) و همچنین انتظارات ناخودآگاه (تو دستت را دراز می کنی و من بدون فکر با تو دست می دهم). علاوه بر این، گاهی اوقات حتی زمانی که ما آگاهانه یک انتظار را فراموش می کنیم، در واقع هنوز در سطح ناخودآگاه ما وجود دارد و واقعا می تواند روی کیفیت زندگی ما تاثیرگذار باشد.
اجازه بدهید مثالی برای شما بزنم که شک ندارم با آن همذات پنداری خواهید کرد. من به سختی می توانم نام یک بازیگر را به خاطر بیاورم. میتوانم چهرهاش را تصویر کنم، میتوانم حداقل سه فیلمی را که او در آن بازی کرده است را نام ببرم و مطمئنم که نامش را میدانم؛ اما هر چقدر تلاش می کنم، نمی توانم آن را به یاد بیاورم.
ساعاتی بعد، مدت ها پس از اینکه ذهن خودآگاه من همه چیز را فراموش کرده است، ذهن ناخودآگاه من همچنان روی مشکل کار می کند و در نتیجه ناگهان نام این بازیگر به ذهنم خطور می کند.
دلیل این اتفاق چیست؟
انتظار آگاهانه من از یادآوری نام آن بازیگر به ضمیر ناخودآگاه من منتقل شد که در نهایت با تولید نام او این انتظار برآورده شد. و همه این ها اتفاقات افتاد با وجود اینکه من آگاهانه همه چیز را فراموش کرده بودم. جالب نیست؟
آسیب انتظارات ذهن ناخودآگاه بر کیفیت زندگی
ما اغلب تمایل داریم که اهمیت این نوع انتظارات سرکوب شده را در زندگی خود دست کم بگیریم، و این تا حدی به این دلیل است که ما به ندرت از انتظارات خودمان و اینکه چگونه به ما کمک می کنند یا آسیب می زنند، آگاه هستیم. اما با آگاهی بیشتر از انتظاراتمان و تلاش برای تغییر فعالانه آن ها (یا گاهی اوقات با یادگیری روش آرام کردن آن ها و زندگی آگاهانه تر)، می توانیم ماهیت زندگی خود را تغییر دهیم.
اجازه دهید خاطره ای از زمانی برای شما تعریف کنم که شاهد تأثیر قوی انتظارات القا شده بر یک کودک آسیب دیده بودم.
پزشک خوب
سالها پیش آرنجم شکسته بود و برای درمان آن به بخش حوادث و اورژانس بیمارستانی رفتم. همانطور که منتظر پزشک بودم، توانستم از طریق خود هیپنوتیزمی دردم را کنترل کنم. پسر کوچک شش ساله ای را دیدم که با مادرش وارد اورژانس شد.
این زن به کارکنان اورژانس گفت که پسرش در بازی فوتبال مجروح شده است. او به معنای واقعی کلمه از درد زوزه می کشید و پایش به وضوح متورم شده بود. دیدن عذاب این کودک دردناک بود. اما بعد اتفاق عجیبی افتاد.
ناگهان پزشکی آمد و فریاد زد: “حالا مگر چه اتفاقی افتاده که این قدر سر و صدا می کنید؟” و مستقیم به کودک خیره شد. پسر متعجب از گریه کردن دست کشید. دکتر به پسرک گفت “من یک قرص جادویی به تو میدهم که به تو احساس آرامش می دهد و درد را خیلی سریع کم می کند. دوست داری؟”
پسرک سرش را تکان داد.
دکتر به صحبت هایش با کودک ادامه داد “و از همه بهتر این که قرص را داخل یک تکه شیرینی خوشمزه پنهان می کنم!” بسیاری از بیماران لبخند می زدند. دکتر دوباره به کودک گفت “هیچ جا نرو تا من بروم و داروی جادویی را از کابینت مخصوص قفل شده بیاورم.”
داروی جادویی ذهن – تلقین
دکتر از محل پذیرش خارج شد و در کمترین زمان با یک تکه شیرینی در بشقاب برگشت. در تمام این مدت حالت صورتش به قدری جدی بود که گویی در حال تزریق یک آمپول نجات دهنده بود.
به شکلی نمایشی گفت “آیا برای داروی خود آماده ای؟”. پسر با اشتیاق سری تکان داد و شیرینی را برداشت. اما درست قبل از اینکه آن را در دهانش بگذارد، دکتر او را متوقف کرد.
“تاثیر این دارو حدود دو دقیقه طول می کشد! متوجه هستی؟”
پسر دوباره سرش را تکان داد و شیرینی را خورد. تقریباً بلافاصله پسرک آرام شد و با دقت به ساعت روی دیوار خیره شد. بعد از دو دقیقه به مادرش اعلام کرد که پایش دیگر درد نمیکند اما احساس میکند که بیحس شده است. او بسیار شادتر به نظر می رسید و شروع به خواندن کتاب داستان کرد.
یک ساعت و نیم بعد همه ما هنوز آنجا بودیم. پرستاری بیرون آمد و با تعجب متوجه شد که چقدر ورم در پای پسر کم شده است. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. او را کنار زدم و در مورد درمان فوق العاده دکتر پرسیدم. او خندید و به من گفت: “دکتر اغلب چنین کارهایی را انجام می دهد. همیشه مقداری شیرینی برای خودش نگه می دارد.”
“دارویی داخل شیرینی نیست؟”
“نه، او به واکنش تلقین بسیار معتقد است.”
مکانیزم تلقین به چه گونه است؟
چند نکته در مورد نحوه برخورد پزشک اورژانس با این وضعیت وجود دارد. اول این که، دکتر با بلند صحبت کردن در حالی که به او خیره شده بود توجه پسرک را کاملا به خود معطوف کرد. دوم این که، این واقعیت که دکتر یک شخصیت معتبر بود، پسر را وادار کرد که توجه خود را متمرکز کند. سوم این که، دکتر چند پیشنهاد بسیار قوی به پسر داد و به او گفت دقیقا چه زمانی درد بهتر می شود. با این کار، او همچنین به طور ضمنی به پسر دستور می داد که به زمان فکر کند، نه درد.
دکتر حتی رفت تا به اصطلاح دارو را از قسمت دیگری از بیمارستان جمع آوری کند. همه این ها حس توقع پسر را بزرگتر می کرد و این احتمال را افزایش می داد که پیشنهاد هیپنوتیزمی برای تسکین درد توسط ضمیر ناخودآگاه پسر پذیرفته شود و بر اساس آن عمل شود.
دکتر چه دانسته و چه ندانسته هیپنوتیزم کننده ماهری بود. او توجه پسرک را جلب کرد، سپس توجه پسر را محدود کرد، و مجموعه ای واضح از دستورالعمل ها را برای ناخودآگاه پسر ارائه داد تا بر اساس آن عمل کند. اگر مثلا مادر پسر شیرینی را به او میداد و میگفت “این ممکن است کمک کند”، احتمالاً تلقین اصلاً جواب نمیداد.
تحت تاثیر قرار گرفتید؟ باورتان بشود یا نه، قدرت تلقین یا همان قدرت انتظار می تواند حتی شگفت انگیزتر هم باشد.
اثر تلقین بر ذهن شگفت انگیز ما
اثر تلقین بر میزان بهبودی افراد قابل اندازهگیری، مشاهده و یا درک نیست و تاثیر آن بر سلامت و یا رفتار را نمیتوان به دارو یا سایر مداخلات پزشکی نسبت داد.
مفهوم مدرن دارونما – (تلقین) در سال 1955 توسط هنری بیچر به وجود آمد. بیچر 15 کارآزمایی بالینی را که شامل 1082 بیمار مبتلا به انواع بیماری ها بود را مورد تحقیق قرار داد. او مشاهده کرد که تعداد قابل توجهی از بیماران تسکین رضایت بخشی از علائم خود را تنها با دارونما (تلقین) تجربه کردند.
از آن زمان تا به حال، بسیاری از مطالعات بهبود های عینی را در سلامت افراد، با استفاده از تلقین نشان داده اند.
در یک مطالعه، پزشکان زگیلها را با رنگآمیزی با رنگهای رنگارنگ از بین بردند و به بیماران اطمینان دادند که زگیلها با محو شدن رنگ ناپدید میشوند. مطالعه دیگری نشان داد که القای هیپنوتیزمی برای ناپدید شدن زگیل و دارونمای ساده به یک اندازه مؤثر هستند. در یک مطالعه ، یک کودک با 82 زگیل که به درمان پوستی مقاوم شده بود، پس از هیپنوتیزم با پیشنهاداتی برای ناپدید شدن زگیل ها، بهبود کامل زگیل ها را تجربه کرد.
مطالعه دیگری نشان داد که استنشاق دارونما به طور قابل توجهی مشکلات مجاری هوایی بیماران مبتلا به آسم را در مقایسه با سطح پایه کاهش میدهد؛ یعنی مجاری هوایی در پاسخ به تجویز یک برانکو کانستریکتور (مادهای که به منقبض کردن مجاری هوایی نایژه معروف است) کمتر منقبض میشود.
بیمارانی که دندان عقل خود را کشیده بودند، به همان اندازه با استفاده از آزمایش رادیو تقلبی تسکین درد را تجربه کردند. یک تحلیل نشان داد که تجویز دارونما برای تقریباً 30٪ از بیماران کولیت، نرخ بهبودی 10٪ را در پی دارد. این یک نتیجه شگفت انگیز برای چنین شرایط التهابی شدید و دردناک است.
بیماری پارکینسون توانایی مغز برای تولید دوپامین را کاهش می دهد، اما یک مطالعه در سال 2001 نشان داد که یک دارونما در واقع باعث افزایش تولید دوپامین می شود.
خلاصه اگر قرار است از حرف های من چیزی را برداشت کنید، بگذارید این باشد:
نتیجه گیری
آنچه ما انتظار داریم، به طرز باور نکردنی ای مهم است.
وقتی نوبت به مسائل روزمره میرسد، آنچه بیماران انتظار دارند تجربه کنند؛ اضطراب، حالت تهوع، ترک سیگار، مزایای داروهای ضد افسردگی و غیره است و ممکن است اثرات بزرگی بر میزان مقاومت بیمار داشته باشد.
یک مطالعه شگفتانگیز، نتایج را در میان بیمارانی که از روشهای آرتروسکوپی برای زانو درد ناتوانکننده آرتریت دریافت میکردند، مقایسه کرد. یک گروه لاواژ آرتروسکوپی، یک گروه دبریدمان آرتروسکوپی و یک گروه دارونما دریافت کردند (به آن ها گفته شد که یک روش آرتروسکوپی دریافت خواهند کرد). در طول دو سال، نتایج درد و عملکرد بین گروهها تفاوتی نداشت. یعنی کسانی که دارونما دریافت کردند به همان اندازه کسانی که واقعاً درمان را دریافت کردند، بهبود یافتند!
اما به همان اندازه که اثرات دارونما در محیط های پزشکی شگفتانگیز است، برای من هیجانانگیزترین بخش این است که نشان میدهد ما میتوانیم از انتظاراتمان برای تأثیرات قدرتمند در زندگی روزمره خود استفاده کنیم.
آنچه فکر می کنیم اتفاق می افتد – زندگی یعنی دانستن هیپنوتیزم
مغز انسان یک “دستگاه پیشبینی” است: مغز ما برای انجام کار ها بر اساس آنچه برای آینده پیشبینی میکنیم سازماندهی شده است. این ایده، که به عنوان نظریه انتظار شناخته می شود، به توضیح این نکته میپردازد که چگونه ادراک ما (آنچه فکر می کنیم اتفاق می افتد) تا حدی تعیین می کند که واقعاً چه اتفاقی قرار است بیفتد.
مارسل کینگبورن، عصب شناس، از دانشگاه تحقیقات اجتماعی، گزارش می دهد که انتظارات ما از یک رویداد، مجموعه پیچیده ای از نورون ها را در مغز فعال می کند که گویی آن رویداد واقعاً در حال وقوع است.
تجربه و تصویر در ذهن
ضمیر ناخودآگاه ما نمی تواند بین چیزی که تجربه شده و چیزی که به وضوح تصور می شود تفاوت قائل شود. به همین دلیل است که تمرین هیپنوتیزم برای یک روز پر برکت بهترین راه برای کمک به افراد برای تجربه حس مهارت داشتن، اعتماد به نفس و حتی شادی در موقعیت هایی است که قبلاً در آن ها احساسات منفی تری داشتند.
در یک مطالعه شگفتانگیز ژاپنی، محققان به گروهی متشکل از 13 دانشآموز که گزارش داده بودند به درخت لاکی یا درخت مومی (گیاهانی که شبیه پیچک سمی هستند) حساسیت زیادی دارند، چشمبند زدند. آن ها به دانش آموزان گفتند که بازوی راست آن ها به لاک یا برگ درخت مومی مالیده می شود و سمت چپ آن ها با یک درختچه بی ضرر.
همه دانشآموزان دچار خارش، کورک و قرمزی در بازوی راست شدند، در حالی که تعداد کمی از آن ها در سمت چپ واکنش نشان دادند. باورهای آن ها نه تنها برای ایجاد علائم فیزیکی در پاسخ به یک محرک بی ضرر، بلکه برای جلوگیری از علائم در هنگام استفاده از یک محرک واقعی به اندازه کافی قدرتمند بود.
این آزمایش نه تنها اثر دارونما بلکه دوقلو شیطانی آن، اثر نوسیبو را نیز به خوبی نشان می دهد. در جوامع پزشکی، اثر نوسیبو در جایی اتفاق می افتد که به نظر میرسد نتایج بد ناشی از انتظارات منفی حتی در غیاب هرگونه بیماری واقعی یا آسیب عینی است و به عنوان “هگزینگ پزشکی” نامیده میشود.
همه ما در مورد اینکه اوضاع برای ما چگونه پیش خواهد رفت، دارای پیش فرض هایی هستیم. انتظارات ما از افزایش سن یا تاثیرات فعالیت بر وزن و تناسب اندام چیست؟ و مهم تر از آن، چگونه ممکن است این انتظارات بر جوانی و سرزندگی ما تأثیر بگذارند؟
شاید انتظار خوش هیکل شدن کافی باشد!
یک مطالعه در دانشگاه ییل، پنجاه نفر از کارکنان نظافتی را از هفت هتل مجزای بوستون مورد بررسی قرار داد. به نیمی از شرکتکنندگان گفته شد که در طول انجام وظایف روزانه خود چقدر ورزش میکنند و چه مقدار کالری میسوزانند و این که میزان تلاششان چه قدر از یک جراح عمومی بیشتر است. به نیمی دیگر اطلاعاتی داده نشد.
شش هفته بعد، محققان دریافتند که گروهی که طرز فکر (و در نتیجه انتظارات) آن ها در مورد کار و ورزش تغییر کرده بود، نه تنها وزن بیشتری از دست دادند، بلکه کاهش سطح کلسترول و فشار خون را نیز تجربه کردند. اما نکته اینجاست: هر دو گروه دقیقاً فعالیت بدنی مشابهی را انجام دادند.
این مطالعه قابل توجه نشان داد که ساختار های ذهنی که ما در زندگی روزمره خود ایجاد می کنیم به اندازه فعالیت هایی که انجام می دهیم در تعریف واقعیت ما تأثیرگذار هستند؛ شاید حتی بیشتر.
بنابراین انتظارات ما در واقع چگونه شکل می گیرد؟
انتظارات ما تا حدی توسط محیط ما ایجاد می شود، از جمله افرادی که با آن ها معاشرت می کنیم. انتظارات برای داشتن تناسب اندام و سلامت، خلاقیت و یا حتی جوانی مستمر، همگی تحت تأثیر این است که ما چه کسی هستیم و محیط روزمره ما چگونه است. احاطه کردن خود با افراد منفی، نامناسب، افسرده یا مضطرب نیز می تواند انتظارات ما را در مورد چگونگی زندگی ما شکل دهد.
چگونه سرعت پیری را کاهش دهیم؟
تحقیقات نشان داده است که احساس جوان بودن نتایج شگفت انگیزی دارد.
در سال 1979، الن لانگر، روانشناس دانشگاه هاروارد، مطالعهای را انجام داد که بسیار معروف است. او تعدادی مرد مسن را در اواخر 70 و اوایل 80 سالگی زندگی خود بودند را انتخاب کرد و آن ها را به خانه ای دور از شهر در نیوانگلند منتقل کرد. خانه به گونهای بازسازی شده بود که همه چیز (مبلمان، برنامههای تلویزیونی، کتاب، موسیقی، لباسها) نشان میدادند که فضای خانه مربوط به 20 سال قبل تر است. هیچ آینه و عکسی برای از بین بردن توهم وجود نداشت.
به این مردان گفته شد که گذشته را به یاد نیاورند، بلکه در واقع طوری رفتار کنند که انگار سال 1959 است. محققان میخواستند ببینند که آیا جوانتر شدن و احاطه شدن توسط نشانههای دهه های قبل ممکن است منجر به تغییرات واقعی در سلامت و تناسب اندام شود. لانگر حتی به شرکت کنندگان گفت: “ما دلایل خوبی داریم که باور کنیم اگر در این امر موفق باشید، احساسی مانند آنچه در سال 1959 داشتید خواهید داشت.”
نتایج شگفت انگیز بود. تنها پس از گذشت یک هفته، “قدرت بدنی، مهارت های دستی، راه رفتن، وضعیت بدنی، ادراک، حافظه، شناخت، حساسیت چشایی، شنوایی و بینایی” مردان گروه آزمایش به طور قابل توجهی بهبود یافت. یک گروه گواه که در یک خانه مشابه زندگی میکردند اما به آن ها گفته نشد که طوری رفتار کنند که انگار به سال 1959 بازگشتهاند نیز بهبود هایی را در این پارامترها تجربه کردند، اما به میزان کمتر.
قدرت ذهنی آن ها به میزان قابل توجهی افزایش یافته بود و راه رفتن و وضعیت بدنی آن ها بهبود یافته بود. علاوه بر این، افراد خارج از آزمایش وقتی که عکس های این مردان را می دیدند، آن ها را بهطور قابل توجهی جوانتر از قبل میافتند.
به عبارت دیگر، روند پیری تا حدودی معکوس شده بود! برای این مردان، رفتار به گونهای که انگار جوانتر از حد واقعی هستند، مجموعهای از انتظارات را ایجاد میکرد که نه تنها به سطح احساسی، بلکه عمیقاً به واقعیتهای فیزیکی آنها میرسید.
پس همه این ها چه ربطی به هیپنوتیزم دارد؟
دارونما های هیپنوتیزمی زندگی (تلقین) – راز کائنات
در طول هیپنوتیزم می توان پاسخ دارونما را تا حد زیادی افزایش داد. پس از سالها کار هیپنوتراپی متوجه قدرت باورنکردنی و تطبیق پذیری این تکنیک شدم. از کشف این که ارتباط کلامی، زمانی که به روش صحیح ارائه شود، می تواند به کاهش انواع مشکلات فیزیکی کمک کند، شگفت زده شدم. باور نکردنی است ولی فشار خون، درد، میگرن، حتی واکنش های آلرژیک را می توان از طریق هیپنوتیزم کم کرد یا حتی التیام داد.
زندگی، شرایط ما، تجربیات ما و تأثیر دیگران، انتظارات ما را بسیار بیشتر از آنچه ما از آن آگاه هستیم، شکل می دهد. هر زمان که توجه ما جلب و متمرکز شود، ذهن برای پیشنهادات باز می شود و انتظارات ایجاد می شود.
مثلا اگر در مدرسه به طور وحشتناکی مورد آزار و اذیت قرار بگیریم، مطمئناً ذهن ما روی این آزارها متمرکز است، توجهمان محدود می شود و انتظاراتمان در حال شکل گیری است. اما معمولا آگاهی کمی از این انتظارات داریم؛ تا زمانی که شروع به ایجاد مشکل برای ما بکنند. به عنوان مثال، انتظارات ناخودآگاهی که در حیاط مدرسه شکل میگیرند، ممکن است حتی دهه ها پس از آن مشکلات، در موقعیتهای اجتماعی احساس اضطراب و ترس را در ما ایجاد کنند.
اگر انتظار دارید احساس بدی داشته باشید، شکست بخورید و یا دیگران از شما خوششان نیاید، این انتظار ممکن است تا حدودی و یا حتی تا حد زیادی در پیشرفت اوضاع تاثیر داشته باشد.
نکته ی دیگر این که، احساسات کانون توجه ما را محدود میکنند و ما را قابل تلقینتر میکنند و این قضیه، راه را برای پاسخ طبیعی نوسیبو در درون ما هموار میکند.
البته این حقیقت را هم فراموش نکنید که، زندگی فقط آن چیزی نیست که ما انتظار داریم!
من می توانم انتظار داشته باشم که وقتی از درخت می پرم، به جای سقوط ناگهانی، اتفاقات خوبی برایم بیفتد و مثلا به سمت بالا شناور شوم! اما واقعیت چیز دیگری است! پس اگرچه تلقین، یک کاربرد ظریف و اغلب ناشناخته از پیشنهادات هیپنوتیزمی، برای شرایط خاص در زندگی شما دارد، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد تلقین به رشد مجدد اندام قطع شده یا سفیدتر کردن دندان های شما کمک میکند!
با این وجود، من گمان میکنم که ما هنوز وسعت کامل تاثیرات انتظارات مثبت را ندیدهایم.
سلام و درود بر شما
من پکیج لاغری رو تهیه کردم
ایمیل فاکتور بدستم رسید (تایید پرداخت)
هم از سایت شما و هم از درگاه
اما فایلی بدستم نرسیده است
ممنون میشم جواب بدید
rara.jannati@yahoo.com
Rahele jannati
خیلی متاسف شدم بخاطر دیرکرد. چندروزی بود که سایت یه مشکل کوچولو پیدا کرده بود و لینک ارسال نمیشد ولی الان درست شده و حتما لینکشو دریافت کردید. موفق باشید
سلام وقت بخیر..
چطور میتونم از هیپنوتیزم شدن خودم توسط سایر افراد جلوگیری کنم؟
(هیپنوتیزم ذهنی و فرستادن تلقینات از طریق ذهن )
لطفا راهنماییم کنین
منظورت دقیقا چیه؟
سلام و درود خدمت شما
من یک مرد ۲۲ ساله هستم . الان ۵ ساله که من بیمارم . اغلب اوقات وحشت و ترس زیادی را تجربه می کنم . مدام باید نفس عمیق بکشم جوری که دستام رو از یک جایی می گیرم . فکر می کنم نفسم حبس شده . بیشتر وقتی که می خوام ارامش رو احساس کنم یا می خوام کتاب یا چیزی بخوانم این اتفاق می افته. نمی توانم ورزش کنم یک بار رفتم فوتبال چمن بعد از بازی می خواستم بمیرم نفسم تنگ شده بود تند تند نفس می کشیدم و لبهام کبود شده بود . بقیه دوستانم این را تایید کردن . غوز کرده ام و خمیده شدم . وقتی که راست می ایستم نفسم تنگ می شه .
من پزشک های زیادی را امتحان کردم . تخصص ریه و فوق تخصص داخلی و متخصص قلب و عروق اما همه گفتند که من سالم هستم و طبیعی است .
پیش دو تا روانپزشک رفتم و دارو هایی مثل سرترالین کلرودیاز پوکساید بوسپیرون
را دو دوره صد روزه مصرف کردم اما یک درجه بهتر نشدم و همچنان همینطورم .
من شهرستان فریمان هستم در خراسان می تونید کمکم کنید ؟
متاسفانه من آلمان هستم