نوآوری-ایده‌های-جدید

چالش‌های نوآوری در پذیرش ایده‌های جدید

نوآوری ممکن است محرک پیشرفت در هنر، تجارت، علوم و فناوری باشد، اما ایده‌های جدیدی که نوآوری را به وجود می‌آورند، اغلب با موانعی مواجه می‌شوند که پذیرش آن‌ها را دشوار یا حتی غیرممکن می‌سازد. چرا برخی از ایده‌های خوب، مانند استفاده از ضدعفونی‌کننده دست در بیمارستان‌های قرن نوزدهم یا ادغام نژادی در قرن بیستم، سال‌ها طول کشید تا به‌طور گسترده‌ای پذیرفته شوند؟ وین جانسون، پژوهشگر فوق دکتری دانشگاه یوتا، به شناسایی این موانع پرداخته است.

برنامه تحقیقاتی تیم او شامل پنج مطالعه بود که شامل تجزیه و تحلیل ارزیابی‌های فیلم‌های نمایش داده شده در جشنواره فیلم ساندنس یوتا و محصولات ارائه شده در برنامه تلویزیونی «شark Tank» می‌شد. نتایج نشان داد که هرچه یک ایده کمتر آشنا باشد، احتمال اختلاف نظر در مورد ارزش آن بیشتر است. به عبارتی، هرچه یک فیلم یا شرکت غیرمتعارف‌تر باشد، دامنه نظراتی که جلب می‌کند، بیشتر خواهد بود. جانسون گفت: “مشکل این است که مردم نظرات متناقض را می‌بینند، آن را به عنوان نشانه‌ای بد تفسیر می‌کنند و سپس حمایت یا علاقه خود را کاهش می‌دهند. مردم نمی‌دانند که نظرات متناقض در مورد یک ایده جدید، امری طبیعی است.”

فرصت‌های از دست رفته

این ارزیابی‌های متضاد منجر به از دست رفتن فرصت‌ها می‌شود. زیرا دامنه وسیع نظرات به عنوان یک سیگنال منفی تلقی می‌شود، نه به عنوان شواهدی که نشان‌دهنده خلاقیت است، که جانسون آن را به عنوان چیزی تعریف می‌کند که هم جدید و هم مفید است. او گفت: “تحقیقات خلاقیت به طور عمده بر چگونگی تولید ایده متمرکز شده است. اما از دیدگاه من، کمبود ایده‌ها معمولاً مشکل درستی برای حل نیست. ایده‌های بی‌پایانی وجود دارد. مشکل این است که مردم را به حمایت و تأیید این ایده‌ها ترغیب کنیم. در کسب‌وکارها، گلوگاه معمولاً مدیران میانی هستند که ایده‌های جدید کارکنان را رد می‌کنند. ایده وجود دارد، اما از یک میز یا کمیته عبور نمی‌کند. اینجاست که خلاقیت به مرگ می‌رسد.”

تصویری از نوآوری‌های تاریخی در هنر، تجارت، علوم و فناوری، با تصاویری از بیمارستان‌های قرن نوزدهم و استفاده از ضدعفونی‌کننده‌ها و جنبش‌های حقوق مدنی قرن بیستم.

بر اساس یافته‌ها، ارزیابی ایده‌های جدید متفاوت است زیرا ارزیابان نقاط مرجع مشترک کمتری برای ارزیابی آن‌ها دارند، که باعث می‌شود قضاوت‌ها بیشتر به دانش و سلیقه‌های فردی وابسته باشد. این مطالعه توسط دانشگاه کرنل تأمین مالی شد، جایی که جانسون به عنوان دانشجوی تحصیلات تکمیلی با همکارش دیون پراودفوت، استادیار مدیریت، این تحقیق را انجام داد.

تجربه شخصی جانسون از مقاومت در برابر ایده‌های نو

جانسون خود طعم مقاومتی را که ایده‌های نو با آن مواجه می‌شوند، چشید. او در سال ۲۰۱۰ به عنوان سرباز در ارتش ایالات متحده، واحدی را رهبری می‌کرد که بمب‌های کنار جاده‌ای، یا به اصطلاح نظامی IEDها را خنثی می‌کرد. در آن زمان، ارتش به تاکتیک‌هایی متکی بود که در عراق توسعه یافته بود، جایی که سربازان آمریکایی از ماشین‌آلات پیشرفته، از جمله رادارها، برای شناسایی بمب‌ها بدون نیاز به خروج از وسایل نقلیه زرهی خود استفاده می‌کردند. این استراتژی در برابر مبارزان عراقی که عمدتاً به مهمات فلزی یا نظامی که در بالای زمین پنهان شده بودند، مؤثرتر بود.

اما تجهیزات پیشرفته ایالات متحده در افغانستان ارزش چندانی نداشت، جایی که مبارزان بمب‌های خانگی مبتنی بر کود را ساخته و آن‌ها را در جاده‌های خاکی پنهان می‌کردند. جانسون به طراحی تاکتیک‌های جدیدی پرداخت که به تئاتر افغانستان متناسب بود، اما این مستلزم آن بود که سربازان تجهیزات خود را کنار بگذارند و از وسایل زرهی خود خارج شوند تا به صورت دستی جاده‌ها و زمین را برای نشانه‌های مواد منفجره پنهان شده بررسی کنند. او گفت: “برخی به من گفتند، ‘بله، این فوق‌العاده است. انجامش بده.'”

تجربه جانسون در نوآوری و خلاقیت

جانسون گفت: “برخی از افراد به من گفتند، ‘فکر نمی‌کنم اگر این کار را انجام دهی، دو هفته هم زنده بمانی.’ برخی با توجه به تجربیاتشان از عراق و برخی دیگر با نگاهی تازه به افغانستان به این موضوع نگاه می‌کردند. آن‌ها ایده را از زوایای مختلف ارزیابی می‌کردند. این ایده در عراق می‌توانست بسیار بد باشد، اما در افغانستان عالی بود. اگر فقط به این اختلاف نظر توجه کرده بودم، ممکن بود نتیجه بگیرم که این یک تاکتیک بسیار بحث‌برانگیز برای پیاده‌سازی است. مرگ و رنج ناشی از این **فرصت از دست رفته** می‌توانست بسیار زیاد باشد.”

تصویری از یک مدیر میانی در حال رد ایده‌های نوآورانه در یک محیط شرکتی که کارکنان در تلاش برای ارائه ایده‌ها هستند.

تاکتیک‌های جدید بسیار مؤثرتر بودند و جانسون به سرعت به توسعه یک دوره آموزشی برای آموزش آنچه که گروهش آموخته بود، منصوب شد. با این حال، پنج سال دیگر طول کشید تا این دوره به‌طور رسمی در سرتاسر جهان تدریس شود. جانسون این تجربه را به این صورت توصیف می‌کند: “پنج هفته برای تولید ایده، پنج ماه برای اصلاح آن و پنج سال برای متقاعد کردن دیگران به پیاده‌سازی آن.” این تجربه برای او **شکل‌دهنده** بود تا متوجه شود که سخت‌ترین بخش نوآوری بعد از تولید ایده آغاز می‌شود.

سال‌ها بعد، به عنوان یک محقق کسب‌وکار، جانسون به بررسی چگونگی ادغام سریع‌تر ایده‌های خلاقانه در بازار پرداخت. این تجربه به او آموخت که یک رهبر چگونه می‌تواند به راحتی یک ایده خلاقانه عالی را به دلیل بازخوردهای متناقض از دست بدهد. اگرچه نشانه‌ای از خلاقیت است، اما نظرات مختلط معمولاً به صورت منفی دیده می‌شوند. مقاله جانسون و پراودفوت نتیجه‌گیری کرد: “ما دریافتیم که مردم اختلاف نظر را به عنوان یک سیگنال منفی تفسیر می‌کنند که حمایت آن‌ها از ایده‌های نو را کاهش می‌دهد.”

تحقیقات درباره ارزیابی‌های فیلم

در یکی از پنج مطالعه این مقاله، آن‌ها ۵۲۳ ارزیابی از تماشاگران فیلم‌هایی که در جشنواره ساندنس بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ به نمایش درآمده بودند، بررسی کردند و میزان تنوع در ارزیابی‌های فیلم‌ها را مقایسه کردند. (جشنواره ۲۰۲۴ هفته آینده در پارک سیتی آغاز می‌شود.) این ارزیابی‌ها نظرات افراد داخل صنعت فیلم، متخصصان و منتقدان آموزش‌دیده را منعکس می‌کند. عقل متعارف پیش‌بینی می‌کند که قضاوت‌های آن‌ها نباید خیلی متفاوت باشد. با این حال، وقتی به فیلم‌های نوآورانه‌تر می‌رسیدند، ارزیابی‌های آن‌ها نسبت به فیلم‌های سنتی بسیار متفاوت بود. جانسون گفت: “نتیجه‌گیری اینجا این است که هرچه ایده جدیدتر باشد، حتی کارشناسان نیز درباره ارزش آن بیشتر اختلاف نظر خواهند داشت. بنابراین واقعاً نمی‌توانیم به توافق کارشناسان درباره اینکه آیا چیزی خلاقانه است یا نه، تکیه کنیم، زیرا تازگی باعث می‌شود آن‌ها درباره ارزش اختلاف نظر داشته باشند.”

تصویری از یک سرباز آمریکایی در افغانستان که به بمبی خانگی نگاه می‌کند، با نشان دادن چالش‌های نوآوری و تاکتیک‌های جدید در جنگ.

تحقیقات درباره برنامه Shark Tank

برای مطالعه‌ای دیگر، محققان ۱,۰۸۸ طرح کسب‌وکار را که در ۱۲ فصل برنامه Shark Tank ارائه شده بودند، جمع‌آوری کردند. این برنامه جایی است که کارآفرینان آینده‌نگر برای پذیرش از سرمایه‌گذاران واقعی که به عنوان داور عمل می‌کنند، رقابت می‌کنند. شرکت‌کنندگان در مطالعه یک زیرمجموعه تصادفی از طرح‌ها را بر اساس مقیاس هفت‌نقطه‌ای نوآوری ارزیابی کردند. سپس گروه دیگری از شرکت‌کنندگان ارزش ۲۵۰ طرح که بیشترین نوآوری را داشتند و ۲۵۰ طرح که کمترین نوآوری را داشتند، ارزیابی کردند. دوباره، ایده‌هایی که بیشترین نوآوری را داشتند، دامنه‌های وسیع‌تری از ارزیابی‌ها را دریافت کردند.

جانسون استدلال می‌کند که تصمیم‌گیرندگان باید شناسایی کنند که کدام نقاط مرجع را ارزیابان مختلف استفاده می‌کنند. سپس باید بر روی استفاده از ارزیابی‌هایی تمرکز کنند که مرتبط‌ترین و معتبرترین نقاط مرجع را دارند. این استراتژی می‌تواند از سردرگمی ناشی از ارزیابی‌های متناقض جلوگیری کند و فرصت‌های نوآوری را روشن‌تر کند. جانسون گفت: “مردم اختلاف نظر را به عنوان ریسک تفسیر می‌کنند. این واقعیت که اختلاف نظر با افزایش تازگی ایده بیشتر می‌شود، باعث می‌شود ایده‌های خلاقانه کمتر ارزشمند به نظر برسند. این موضوع چرخ‌های نوآوری را به زحمت می‌اندازد.”

به جای اینکه تسلیم شویم یا نتیجه‌گیری‌های منفی کنیم وقتی که اختلاف نظر می‌بینیم، او توصیه می‌کند که این را به عنوان نشانه‌ای از خلاقیت شناسایی کنیم و نظراتی را که از معتبرترین نقاط مرجع استفاده می‌کنند، در اولویت قرار دهیم.

مقاله های شبیه به این مقاله

بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *