پاک کردن حافظه انسان با هیپنوتیزم

آیا می توان گذشته را تغییر داد و خاطرات بد گذشته را پاک و یا اثر آن ها را از بین برد؟ باید بگویم که با استفاده از روش “ریگرشن درمانی“، این کار کاملاً امکان پذیر است.

ریگرشن درمانی در هیپنوتیزم درمانی در واقع دوباره تولید کردن خاطراتی است که توسط دوربین ذهن ناخودآگاه در هارد دیسک ذهن ناخودآگاه ضبط شده است که در هیپنوتیزم شخص هیپنوتیزم شده را قادر میسازد که خاطرات را دوباره مرور و یا دوباره در خیال خود زندگی کند گویی دوباره برای او اتفاق افتاده است. درست همان جایی که تجربه یا مجموعه‌ای از تجربیاتی وجود داشتند که بر او تأثیرات نامطلوب گذاشته اند.

هدف هیپنوتیزم و ریگرشن درمانی، این است که بر روی خاطرات بدی که قبلا اتفاق افتاده است تمرکز کند تا آن را از یک خاطره بد یا منفی به یک خاطره سالم و مثبت تبدیل کنیم و یا اینکه تاثیرات منفی آن را خنثی کنیم تا آنچه باقی میماند تنها یک درس زندگی باشد و تمام انرژی های بد ذخیره شده خود را رها سازند و دیگر مشکلی به وجود نیاورند..

یک خاطره ناخوشایند، ممکن است باعث ایجاد مشکلات زیادی برای ما شود. بنابراین دلیل ریگرشن درمانی حافظه این است که ما را قادر سازد تا از مشکلات مرتبط با آن خاطره رها شویم و به مراجع کمک کنیم تا به روشی سازنده تر و مثبت تر به جلو حرکت کند. این یک مهارت مهم برای یک هیپنوتراپیست می باشد. در ادامه تجربیات خودم را برای شما به اشتراک میگذارم و داستان چند کیسی که برای خودم اتفاق افتاده بود را به شما می گویم.

آماده اید؟

سایت مرکز مراقبتهای ذهنی

رضا خدامهری

هیپنوتراپیست و مشاور روانشناسی هستم و در این سفر شما را همراهی میکنم.
تماس با من تعیین وقت در برلین

ریگرشن درمانی خاطرات منفی و بد، دقیقاً چیست؟

هیپنوتیزم و نحوه استفاده از ریگرشن درمانی برای حذف کردن خاطرات بد گذشته

همانطور که در بالا ذکر شد، ریگرشن درمانی، تکنیکی است که برای کمک به افراد، در حل مسائل آزار دهنده ای که در گذشته تجربه کرده اند طراحی شده است.

ریگرشن درمانی کلاسیک دارای 3 بخش مهم است که عبارتند از:

  1. شناسایی آن دسته از خاطراتی که مشکل ساز هستند

به عنوان مثال، فردی که از اضطراب امتحان رنج می برد، شاید قبلا در موقعیت های آزمایشی مورد تمسخر قرار گرفته است، که در نتیجه این کار او را عصبی کرده و مشکل را بدتر کرده است. اگر چنین اتفاقاتی بیش از یک بار اتفاق افتاده باشند ممکن است این باور در ذهن فرد نقش بسته باشد که او به درد هیچ کاری نمی خورد.

  1. تربیت کودک درون و نجات او از افکار منفی اش

به عنوان یک هیپنوتراپیست در اینطور کیس ها ما باید هر منبع و مشکل و خاطرات منفی ای را که نسخه جوان‌تر مراجعمان در گذشته تجربه کرده است را در اختیارش قرار دهیم و به کمک ریگرشن درمانی دوباره در ذهنش بازسازی مجدد کنیم.

این منابع ممکن است، کمبود عشق والدین، کمبود اعتماد به نفس، مشکلات خانوادگی ، تصادفات، دوران مدرسه، مصیبتها  و غیره باشند که میبایست این موارد را با کمک کودک درون او که آنها را تجربه کرده است دوباره به کمک ذهن بزرگسال و باتجربه او بررسی کنیم تا کودک درون دوباره تربیت شود و نگاهش به مشکلات تغییر کند. این یک جلسه و پروسه طولانی است که به کمک هیپنوتراپیست شخص را قادر میسازد که با کودک درون خود ارتباط برقرار سازد و با پرسش و پاسخ به یک نتیجه نهایی برسند.

وقتی که انرژی کودک درون تغییر کرد ذهن بزرگسال او هم با او تغییر خواهد کرد و مشکل حل خواهد شد و آن خاطره بد از بین خواهد رفت.

  1. خنثی کردن انرژی بد بقیه شخصیت های موجود در خاطره

شاید خواهر یا برادر بزرگتر یا والدین او، از او سوء استفاده کرده اند و مدام او را خرد کرده اند. در اینجور موارد از او میپرسیم، آیا میدانی که چرا آن ها این کار را انجام داده اند؟

سپس به او میگوییم، آیا فکر نمیکنی که آنها هم انسان هستند و آدمیزاد میتواند اشتباه کند؟

این بدان معنی است که ذهن خود آنها هم میتواند توسط زندگی بدی که در دوران جوانی داشته اند به شکلی غلط برنامه ریزی شده باشد و اینکه آنها اگر کار بدی کرده اند در واقع شاید نیت درونی آنها این نبوده است و آنها خود قربانی زندگی غلطی بوده اند که جامعه و یا خانواده شان به آنها تحمیل کرده است.

و نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است که اگر به آن ها به عنوان یک انسان خطاپذیر نگاه کنید، درک شما از خاطره تغییر می کند.

اصلا شاید به این که چقدر باهوش بوده اید حسادت می کردند. قطعا آن ها به عنوان خواهر یا برادر بزرگتر،باید عاقلانه تر رفتار می کردند. خرد کردن شما راهی است که به آن ها کمک می کرده بر محدودیت های خود غلبه کنند تا بتوانند احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند.

استفاده های مرسوم ریگرشن درمانی برای حذف خاطرات بد

سناریوی خواهر و برادر بزرگتر یک احتمال است. حالا فرض میکنیم کیس دیگری، کودکی است که در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و کسی آنجا نیست که مراقب او باشد. چگونه می توان مشکلش را حل کرد؟ اگر این برای شما خیلی دور از ذهن است، شاید یک معلم بتواند کمک کند و یا حتی یک خواهر یا برادر بزرگتر. یا شاید مادر و پدر فردی که از این مشکل رنج می برد. در هر صورت این خاطره منفی در ذهن او مانده است و ریگرشن درمانی تنها راه برای نجات این فرد است.

یکی دیگر از مسائل رایج، عصبانیت از والدین است. به عنوان مثال، فرد ممکن است از دست پدرش به خاطر کاری که در کودکی انجام داده است عصبانی باشد. شاید او بیش از حد انتقادگر بوده و هیچ کاری او را راضی نمی کرده است. در چنین مواردی حتی اگر پدر فرد فوت کرده باشد، او همچنان این خشم عمیق را نسبت به پدرش در دل خود دارد.

یا کیسی که پدرش، او را از رفتن به دنبال شغل خاصی منصرف کرده است. هر بار که این فرد قصد انجام کاری در جهت پیشرفت زندگی اش را داشته باشد، صدای پدرش را می‌شنود که به او می‌گوید این کار را نکن، چون شکست خواهی خورد. اما این صدا واقعاً صدای پدر او نیست؛ بلکه نماینده ای از ذهن خود اوست. و حتی اگر پدر او دیگر زنده نباشد، تاثیر حرفش هنوز در فرد آسیب دیده وجود دارد. فردی که چنین مشکلی را دارد در گردابی از بازخورد های منفی گیر کرده است که تمام انرژی و سرزندگی او را می گیرد. با این حال، با هیپنوتیزم و ریگرشن درمانی، ما هیپنوتراپیستها این فرصت را داریم که به او کمک کنیم تا همه چیز را تغییر دهد.

حذف خاطرات بد

اصول کلی ریگرشن درمانی

برای تاثیرگذاری تکنیک ریگرشن درمانی، باید یک سری مسائل را به یاد داشته باشیم.

توانمند سازی و ناتوانمند سازی

اگر می خواهیم به شخصی خاطره ای بدهیم که بخش های مختلف آن ریگرشن درمانی شده است، در واقع قصد داریم آن خاطره را به خاطره ای سازنده تبدیل کنیم که هربار که فرد به یاد آن می افتد احساس قدرت کند. بنابراین، به جای پدر بیش از حد انتقادی، چه می‌شد اگر پدر فرد یک پدر نمونه بود (مهربان اما محکم بود و فرد را تشویق می‌کرد که از اشتباهات خود درس بگیرد و همیشه از او حمایت می کرد). در چنین حالتی، فرد آسیب دیده می تواند به جای هدایت والدین منفی و تحقیر کننده خود، حمایت والدین مثبت را جایگزین کند. این امر به شخص این قدرت را می دهد که در مواقعی که گهگاه دچار لغزش می شود، احساس قدرت کند.

باز نقش پذیری(ریگرشن درمانی)، یک مثال دیگر

باز نقش پذیری و ریگرشن کاملا شبیه هستند. هر دوی آن ها قصد دارند به گذشته شخص برگردند و نحوه ارتباط شخص با یک خاطره را تغییر دهند. اما یک تفاوت بزرگ بین این دو وجود دارد. در یک ریگرشن کلاسیک، به خاطره ای برمی گردید که می توان در آن با کودک درون ارتباط گرفت؛ یعنی ما با نسخه جوان‌ تر مراجعین خود کار می‌ کنیم تا به اشتباهی که آن ها مرتکب شده‌اند یا تجربه‌ای که داشته‌اند رسیدگی کنیم. ما شخص را اصلاح نمی کنیم؛ بلکه درک آن ها از خودشان را اصلاح می کنیم.

در بازی نقش پذیری که ما سوژه را به عقب برمیگردانیم، و کودک درون را “تربیت” می کنیم؛ پس از آن، تمام نقش های دیگری که در آن خاطره وجود دارند (چه پدر و مادر، خواهر و برادر، معلم، افسر پلیس یا هر کس دیگری) را نیز اصلاح می کنیم.

به عنوان مثال، شخصی را تصور کنید که مادری بیش از حد منتقد داشته. از نظر مادرش، او به اندازه کافی خوب یا به اندازه کافی زیبا یا به اندازه کافی باهوش و غیره نبوده است. حال حتی زمانی که مادرش فوت می کند، این شخص همچنان با مشکلاتی روبرو است. او از دنبال کردن اهداف شغلی می ترسد، از روابط می ترسد و از بچه دار شدن می ترسد (از این که مادر بدی شود وحشت دارد). در واقع با این که مادرش رفته است، صدای درون سرش که همچنان به او می گوید به اندازه کافی خوب نیست، وجود دارد.

حالا که تا این جا با من همراه بوده اید قطعا آموخته اید که این صدا نمی تواند صدای مادر شخص باشد؛ پس کیست؟ بله، این صدا نماینده شخصیت مادر در ذهن فرد است. چهره های درونی نشان دهنده بخشی از رابطه فرد با جهان پیرامون است. پس اگر بتوانید آن قسمت از ذهن فرد را تغییر دهید، می توانید دنیای او را نیز تغییر دهید. این همان چیزی است که هیپنوتیزم و باز نقش پذیری انجام می دهد.

نتیجه گیری

باز نقش پذیری ریگرشنی تکنیکی است که به ما این امکان را می دهد که شخص آسیب دیده را به زمانی در گذشته برگردانیم و خاطره آن زمان را برای بهتر شدن وضعیت او، تغییر دهیم. در طول فرآیند هیپنوتیزم و باز نقش پذیری، فرد از هر گونه مشکل مرتبط با خاطرات خود رها می شود و قادرخواهد بود که زندگی سازنده ‌تر و مثبت‌تری داشته باشد.

باز نقش پذیری شامل سه بخش مهم است:

  1. خاطرات ایجاد کننده مشکل را شناسایی میکنیم.
  2. به کودک درون شخص منابعی می دهیم که او برای غلبه بر مشکل به آنها نیاز دارد.
  3. ادراک شخص را نسبت به سایر نقش های مرتبط با خاطره، مانند خانواده، دوستان، یا شخصیت‌ های دیگر اصلاح می کنیم.

استفاده های متداول برای باز نقش پذیری عبارتند از عصبانیت از خواهر یا برادر یا والدین؛ در صورتی که در خاطرات شخص آسیب دیده، یک یا همه آن افراد نتوانستند حمایت یا تشویق مورد نیاز در آن زمان را ارائه دهند و این شکست بر بقیه زندگی فرد تأثیر گذاشته است، این خشم می تواند حتی پس از فوت والدین فرد نیز ادامه یابد و صدای منفی ای که در سرش می شنود صرفاً بازنمایی درونی ذهن خود آن شخص است. باز نقش پذیری به این فرد این امکان را می دهد که دلیل این نمایش نمادین را تشخیص دهد تا دیگر نیازی به خشم نداشته باشد و به سادگی آن را رها کند. هم از باز نقش پذیری و هم از رگرسیون می توان برای تغییر خاطرات استفاده کرد؛ در حالی که رگرسیون فقط با نسخه کودک درون سر و کار دارد ولی باز نقش پذیری بر روی سایر شخصیت های درگیر در خاطره نیز کار می کند. هیپنوتیزم و باز نقش پذیری به ما این شانس را می دهند که خاطرات بد و منفی دوران کودکی و یا حتی جوانی خود را تغییر دهیم تا به جای اینکه قربانی این خاطرات باشیم، قهرمان آن ها باشیم.

بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *